سالهای دفاع مقدس، بهانه ای بود برای تولد مردی از جنس عاشورا و از دیار علویان که در کوران خون و خطر پای در رکاب عشق نهاد و همگام با لشکریان کربلا، در عرصه ای به عمق هستی و بر سجاده ای به وسعت زمان، به نماز عشق ایستاد، تا کفتاران تشنه خون را جرأت جسارت بر حریم قدیسین نباشد، جوان سلحشور بهشهری بزودی در جرگه فرماندهان عاشورایی سپاه اسلام و بعنوان اولین فرمانده لشکر خط شکن 25کربلا،جلوه گر شد.
مجموعه ای از نجابت، سلحشوری و شهادت طلبی در وجود فرماندهی جوان بهم آمده بود که سودایی جز وصال به لقاء ا… را در قلب مهربانش آرزو نمی کرد، جاذبه رفتار کریمانه اش، رزمندگان و همسنگران را به دور شمع وجودش فرا می خواند، اما علی بی اعتنا به حوادثی که در اطرافش جریان داشت، فکورانه به ملاقات عاشقانه ای می اندیشید که راهوار جسم را سوار بر مرکب بُراق عشق به آسمانهای دور پرواز می داد، آری عشق به شهادت در وجود پاکش شعله می کشید. علی یک یک سنگرهای خون و خطر را تجربه می کرد و بارها در بحبوحه حادثه تا مرز شهادت پیش رفت اما تقدیر این بود که علی تن تبدارش را به سالهای پس از دفاع مقدس بکشاند، اما این دوران دیگر شباهتی به آن سالهای آسمانی نداشت. اینک شهر و دیار، رنگ تعلق به دنیا گرفته بود و صیاد هزار نیرنگ دنیا ناجوانمردانه جان مایه شهیدان و ایثارگران را به گرداب فساد و تباهی می کشانید و علی صبورانه به روزگارانی می اندیشید که صفا و صمیمیت و همدلی در مجموعه ای گرد آمده بود که نام زیبای جبهه را بر خود داشت و حسرت جا ماندن از غافله شهیدان و دوری از یارانش، همانانی که زمین و زمان شرمنده اشارتهای عاشقانه آنان است، سرانجام فرمانده سلحشور و مسطوره ای از جنس عاشورا، در خلوت مظلومیت خویش به دیار باقی شتافت و در دنیا از فراق مردی که با همه دارائی هایش در مقابل اراده پولادین او احساس فقر می کرد و چهره مظلومانه ای که رنگ شهادت داشت، دریغا از فراق یارانمان که تا پای جان در رکاب مولایشان ایستادند و لشکر روسیاه شیطان را در پشت دیوارهای این کشور ناکام گذاشتند. ما با اوئیم و او مقتدای ماست این پیمان مقدس را تا پای جان و تا آخرین منزل ادامه خواهیم داد و یاد و نام فرمانده عاشورایی سپاه اسلام، سرلشکر پاسدار علی ییلاقی چراغ راه ماست.
یاد و نامش گرامی باد
ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان مازندران
قرارگاه عملیاتی غدیر شمال کشور