با اینکه هیتلر سوئیس را تحقیر می کرد اما او به خوبی از واقعیت های جنگ خبر داشت و درگیری در دو جبهه -در ۱۹۴۱- او را از حمله به سوئیس منصرف کرد.
عصر ایران؛ مجله تصویری سلاح– با آنکه زمان زیادی از جنگ جهانی دوم و وقایع تاسف بار آن می گذرد اما همچنان این رویداد سیاه در تاریخ بشریت دارای رمز و رازهایی است که پرداختن به آنها حس ماجراجویانه خاص خود را دارد.
عملیات برنهارد : نقشه نازی ها برای وارد کردن میلیون ها پوند اسکناس تقلبی به بریتانیا
نازی ها قصد داشتند در زمان جنگ با بریتانیا طی عملیات برنهارد صدها میلیون پوند اسکناس را به آن کشور تزریق و نقدینگی کاذبی ایجاد کنند تا اقتصاد بریتانیا سقوط کند؛ این نقشه توسط برنهارد کروگر که سرگرد نیروهای اس-اس و مسئول ساخت پاسپورت ها و سایر اسناد دیپلماتیک دیگر برای نیروهای اس-اس بود، پیگیری می شد. برای اجرای این عملیات تیمی مرکب از ۱۴۲ جاعل حرفهای در کنار هم گردآمده و به کار تهیه اسکناسهای تقلبی مشغول شدند. پیچیدهترین بخش عملیات برنهارد ایجاد شماره سریالهای معتبر برای این اسکناسهای تقلبی بود. با توجه به پافشاری سرگرد کروگر برای جعل نسخهای کاملا قابل قبول، تیمی از متخصصین کشف رمز آلمانی طی کاری فشرده و بغرنج موفق شدند که الگوریتم تولید شده شماره سریالهای اسکناسهای انگلیسی را کشف رمز نماید.
در جریان جنگ جهانی دوم در حدود یک ماه کار، برنهارد با موفقیت توانست بیش از یک میلیون پوند اسکناس تقلبی بسازد. اگرچه آلمانها هرگز موفق نشدند تا میزان کافی از این پولها را در بریتانیا تزریق کنند تا بر اقتصاد آن اثر بگذارند اما توانستند آن ها را به شکل هایی مصرف کنند. از این پولهای تقلبی برای پرداخت دستمزد جاسوس هایی که در سراسر جهان داشتند استفاده کردند، و در مراودات تجاری با سایر دولت ها مانند ایتالیا بهره بردند. به عنوان مثال الیسا بازنا با نام مستعار Cicero که جاسوس ترک آلمان ها بود و ماموریت داشت تا از اسناد کنفرانس های مسکو، قاهره و تهران برای نازی ها عکس برداری کند به عنوان دستمزد از همین اسکناس های تقلبی گرفت و بعدها از دولت آلمان شکایت کرد، هرچند راه به جایی نبرد.
در اواخر جنگ بیشتر پولهای تقلبی در دریاچه تپلیتز (Toplitz) اتریش ریخته شد که در سال ۱۹۵۹ این موضوع برملا شد. این موضوع باعث شد تا دولتمردان بریتانیا اسکناس های ۵ پوندی و بالاتر را دوباره طراحی کنند؛ همچینین مقداری از این پول های تقلبی برای فعالیت صهیونیست ها در فلسطین به آنجا قاچاق شد.
عملیات تاننباوم : حمله نازی ها به سوئیس
آدولف هیتلر به طرز محسوسی از سوئیس متنفر بود. او در سال ۱۹۴۱ خطاب به موسیلینی گفته بود: “سوئیس نفرت انگیزترین و بدبخت ترین مردم و نظام سیاسی را دارد. سوئیسی ها دشمنان اصلی آلمان جدید هستند.”
ارتش نازی ها – ورماخت (Wermacht) – شروع به آماده شدن برای حمله به سوئیس بعد ازشکست فرانسه در ۱۹۴۰ کرد و اسم عملیات نیز تاننباوم گذاشته شد. اما نکته جالب این جاست که با وجود طراحی عملیات و بارها بازبینی و اصلاح آن، هیتلر هیچ گاه دستور حمله را صادر نکرد.
هنوز دلایل مشخصی برای تصمیم هیتلر وجود ندارد اما دلایلی برای آن پیشنهاد شده است؛ که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
امتیازات و شرایط مالی و سرمایه ای سوئیس سبب می شد تا نازی ها بتوانند به پول و ابزار نظامی دست یابند. همچنین سوئیس از ورود یهودی ها و سایر افرادی که توسط نازی ها از آلمان اخراج شده بودند، خودداری می کرد. سوئیسی ها به آلمان ها اجازه می دادند تا از خط آهن سوئیس که آلمان را به ایتالیا متصل می کرد استفاده کنند. دلیل دیگری که از بقیه نیز مهم تر به نظر می رسد این است که شرایط جنگ در رشته کوه آلپ برای آلمان ها بسیار دشوار بود. در این منطقه دولت سوئیس بسیج مردمی متشکل از ۴۳۵۰۰۰ نیرو با سلاح هایی هم رده نیروهای نازی تشکیل داده بود. این نیروها فرمان داشتند هرگز تسلیم نشوند.
با اینکه هیتلر سوئیس را تحقیر می کرد اما او به خوبی از واقعیت های جنگ خبر داشت و درگیری در دو جبهه -در ۱۹۴۱- او را از حمله به سوئیس منصرف کرد.
پروژه هاباکوک: ناو هواپیمابر ساخته شده از یخ
جافری پایک مخترع انگلیسی ایده ساخت ناوهواپیمابر ساخته شده از یخ را مطرح کرد تا در اقیانوس اطلس ساخته شود. روی کاغذ ایده از این قرار بود تا از قطعات بزرگ یخ به عنوان ناویی برای سوخت گیری جنگنده ها استفاه شود. در ابتدا با توجه به آزمایش هایی که روی قطعات غول آسای یخ صورت گرفت این نتجه حاصل شد که آنها بر اثز انفجار خورد می شوند و همینطور برای حرکت وسیله نقلیه روی آنها موارد قابل اطمینانی نیستند. اما پایک مصمم بود و طرح جایگزینی را ارائه کرد که در آن علاوه بر یخ از خمیر کاغذ استفاده میشد. او اسم این اختراع جدید را پایکرت (Pykrete) گذاشت و این اختراع جدید می توانست مانند چوب عمل کند.
پایک برای مشکل ذوب شدن یخ ها نیز قصد داشت یک سیستم خنک سازی عظیم متشکل از شبکه ی پیچیده ای از لوله ها که ماده ای سرد کننده را به تمامی نقاط کشتی یخی پمپاژ کرده و مانع از ذوب شدن یخ می شد را در آن تعبیه کند.
لرد بتن و ویسنت چرچیل به این طرح علاقه نشان دادند و در ابتدا یک نمونه ۶۰ فوتی از آن ساخته شد و در دریاچه پاتریشیا در آلبرتا واقع در کانادا آزمایش شد. وزن این سازه به ۱۰۰۰ تن می رسید و با توجه تخمین ها راجع به وزن و قیمت تمام شده برای نمونه واقعی آن در اندازه عملیاتی انجام این پروژه را ناممکن می ساخت. با این حال سازندگان پایکرت اطلاعات آن را پنهان کردند و آن در دل تاریخ ماند.
بمب خفاش: نقشه آمریکا برای به آتش کشیدن ژاپن با جانوران بالدار
بمب خفاش یک بمب چهار فوتی بود که برای رها کردن تعدادی خفاش در محل مورد نظر طراحی شد؛ خفاش هایی که به آن ها دستگاه های کوچک آتش زا وصل شده بود.
زمانی که خفاش ها آزاد می شدند می توانستند تا شعاع ۲۰ تا ۴۰ مایلی پرواز کنند و شب ها روی خانه های چوبی و از کاغذ ساخته شده شهرهای ژاپنی بنشینند، در نتیجه با آتش گرفتن دستگاه های آتش زا یک خرابی عظیم و فاجعه بزرگ رخ میداد.
لوییس فیزر، مخترع این بمب آتش زا در واقع یک دستگاه منجر شونده کوچک ساخت و از خفاشهای بدون دم مکزیکی برای کار خود بهره گرفت. تست های اولیه در یک پایگاه هوایی متعلق به نیروی هوایی ایالات متحده در کارلسبد(کالیفرنیا) صورت گرفت. آزمایش بعدی که در یک روستای ژاپنی شبیه سازی شده- با ابعاد واقعی- در یوتا صورت گرفت نتیجه بخش تر به نظر می رسید، اما تحقیقات راجع به بمب اتمی و سلاح های دوربرد باعث شد تحقیقات راجع به این پروژه متوقف شود و انجام آن به طور کامل غیر واقع بینانه به نظر آید.
عملیات سقوط: حمله متفقین به ژاپن در سال ۱۹۴۵
انداختن دو بمب اتمی بر دو شهر هیروشما و ناگازاکی ژاپن همیشه بحث برانگیز بوده است. در هر حال آمریکا آماده یک جنگ طبیعی با ژاپن شده بود، یعنی بدون پرتاب بمب اتم به آن کشور.
این حمله به عملیات سقوط ملقب شده بود و دارای دو بخش بود: عملیات المپیک و تاج. عملیات المپیک در یک نوامبر ۱۹۴۵ آغاز شد و هدف آن تسخیر جزیره کیوشو بود. بخش دوم عملیت بزرگ که به نام تاج بود عبارت بود از فتح توکیو با استفاده از ۵۰ لشکر ایالات متحده به علاوه نیرهای کمکی بریتانیا.
اما سرانجام راه های دیگری برای حمله مستقیم انتخاب شد، زیرا با توجه به پیش بینی ها برای چنین حمله ای میزان تلفات ایالات متحده عددی بین ۳۰۰ هزار تا یک میلیون سرباز تخمین زده می شد. همچنین با توجه به تخمین هایی که از جبهه مقابل زده می شد اوضاع می توانست به شدت وخیم شود. با توجه به دفاع ژاپنی ها از کشورشان و در واقع جزیزه اوکیناوا یک دفاع جانانه از سمت ساکنان آن پیش بینی می شد که این موضوع میزان تلفات در جبهه مقابل را افزایش می داد. میزان تخمین زده شده در صورت حمله آمریکا عددی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر ژاپنی بود که درصد بزرگی از جمعیت این کشور را شامل می شد، حال به این آمار وحشتناک اسرای متحدین در خاک ژاپن را هم اضافه کنید. مورد دیگری که این عملیات را با مشکل مواجه می کرد هواپیما های انتحاری ژاپنی ها معروف به kamikaze ها بود که دیگر مجبور نبودند مسافت طولانی برای عملیات طی کنند و به راحتی با طی مسافت کمی می توانستند به متفقین حمله ور شوند.
بمب های اتمی که در هیروشما و ناگازاکی استفاده گرچه وحشتناک بودند اما از انجام عملیات سقوط جلوگیری کردند. عملیاتی که پیش بینی می شد تلفات بیشتری را موجب شود.
عملیات کتسوگو: دفاع ژاپنی ها از ژاپن، ۱۹۴۵
در جریان شکست نیروهای ژاپنی در اوکیناوا، حتی برای نظامی های تندرو حکومت امپراطوری ژاپن به شدت واضح بود که پیروزی ژاپن در حوزه اقیانوس آرام غیرممکن است. در نتیحه هدف آنها تغییر کرد و تصمیم به طراحی عملیات کتسوگو به معنی قاطع گرفتند. این عملیات عبارت بود از اینکه جنگ در سرزمین مادری ژاپنی ها برای متفقین بسیار هزینه بر شود تا آن ها را پای میز مذاکره بنشاند.
در واقع از نظر ژاپنی ها صلح بهتر از تن دادن به یک شکست بدون قید و شرط بود.
پیش دستی که ژاپنی ها انجام دادند عبارت بود از منتقل کردن نیروها از منچوری، کره و شمال ژاپن به مناطقی که پیش بینی می شد بیشترین ضربه را از متفقین متحمل شوند. همچنین آنها یک “سپاه شهروندان میهن پرست جنگجو” را بسیج کردند که همه مردان سالم بین ۱۵ تا ۶۰ سال و همه ی زنان بین ۱۷ تا ۴۰ سال را شامل می شد. در نهایت شمار افراد این سپاه به ۲۸ میلیون نفر می رسید که برای مقاومت از کشورشان به خدمت گرفته می شدند.
علاوه بر موارد گفته شده ژاپنی ها برای این عملیات حدود ۱۰۰۰۰ هواپیما برای عملیات انتحاری و زیردریایی ها و ۲۴۰۰ شین-یو (Shin-yo) که به قابق موتوری هایی که برای عملیات انتحاری استفاده می شد گفته می شد، نیز در نظر گرفته بودند. با اینکه این میزان نیرو به شدت پرتعداد و سهمگین به نظر می رسید، اما ژاپن عمیقا مشکلات مربوط به سوخت و تجهیزات داشت. بسیاری از شهروندان که برای جنگ به خدمت گرفته شده بودند سلاحشان نیزه های ساخته شده از بامبو یا حتی تیروکمان بود. در نهایت حمله اتمی آمریکا جلوی انجام این عملیات را نیز گرفت.
پروژه آمریکا: نقشه نازی ها برای بمباران ایالات متحده با هواپیمایی دور پرواز
پروژه آمریکا در آغاز برای بمباران ایالات متحده توسط هواپیمایی با برد پرواز بالا ایجاد شد. با توجه به گفته های آلبرت اسپیر وزیر تجهیزات و تولیدات جنگی نازی ها، هیتلر به فکر بمباران نیویورک بود. به همین علت ویلی مسرشمیت (Willy Messerschmidt)، طراح آلمانی روی تعدادی نمونه بمب افکن های دوربرد کار می کرد.
در آوریل ۱۹۴۲، سه مدل نمونه توسعه یافتند که به نام های زیر هستند: Heinkel HE-227، Junkers JU-390، ME-264 و یک نقشه برای که برای به کارگیری این بمب افکن ها برای حمله به ایالات متحده طراحی شده بود حاصل کار این طراح آلمانی بوده است. در نهایت آلمان ها مجبور می شوند به موشک انداز ها و سلاح هایی روی بیاورند که به واقعیت نزدیک ترند و از پروژه هایی که نیاز به منابع زیادی دارند، دوری کنند.
عملیات فلیکس: حمله نازی ها به جبل الطارق و تلاش برای همراه ساختن اسپانیا
بعد از اینکه آلمان در بهار ۱۹۴۰ فرانسه را فتح کرد، توجه هیتلر به پایگاه مرزی استراتژیک جبل الطارق واقع در شبه جزیره ایبری متعلق به بریتانیا جلب شد. نقشه ها که به عملیات فلیکس شهرت داشت به این صورت بود که دو سپاه از نیروهای آلمانی با عبور از رشته کوه پیرنه از راه زمینی به سمت جبل الطارق حرکت کرده و به آن حمله ور می شوند.؛ این عملیات به موافقت دیکتاتور اسپانیا، فرانچسکو فرانکو و همینطور پذیرفتن این موضوع از طرف اسپانیا که به عنوان عضوی از جبهه متحدین وارد جنگ شود، نیاز داشت.
مقامات رسمی آلمان بویژه یواخیم فون ریبنتروپ وزیر امور خارجه و هیتلر مرتبا با فرانکو ملاقات داشتند تا به توافقی برسند، که در نهایت به نتیجه نرسید. اسپانیا پس از جنگ داخلی از نظر اقتصادی آسیب پذیر شده بود و فرانکو از اینکه بریتانیا در تلافی پیوستن اسپانیا به متحدین سرزمین های اسپانیا مانند جزایر قناری و آزور را در اختیار بگیرد، می ترسید. همینطور فرانکو به شخصه اعتقاد داشت که آلمان ها در جنگ شکست خواهند خورد و بسیار مضحک به نظر می رسید که خواسته هیتلر را بپذیرد پس راه بریدن سر با پنبه را پیش گرفت و بدون برانگیختن خشم هیتلر، پیشنهاد او را رد کرد.
آلمان ها تا سال ۱۹۴۴ قصد داشتند تا به جبل الطارق هجوم ببرند اما با این حال هیتلر فهمیده بود توانایی متقاعد کردن فرانکو برای همراهی را ندارد.
پروژه کبوتر: موشک های هدایت شونده به وسیله کبوتر بی اف اسکینر
پروژه دیوانه وار کبوتر توسط روانشناس معروف آمریکایی بروی فردریک اسکینر مطرح شد. نحوه کار به این صورت بود که کبوتر ها وظیفه هدیت وسیله ای شبیه به گلایدر را داشتند که با کلاهک انفجاری تجهیز شده بود. یک تا سه کبوتر را در قسمت دماغه مخروط موشک (گلایدر) می گذاشتند در حالی که یک صفحه جلوی هر کدام از آنها وجود دارد. صفحه ها مجهز به لنزهایی هستند تا بتوانند بر هدف تمرکز کنند. اگر گلایدر از هدف منحرف شود کبوتر شروع به نوک زدن به صفحه می کند و با توجه به مکانیزم های موجود در دستگاه و سنسور های موجود در آن مسیر گلایدر تصحیح می شود. مبلغ ۲۵۰۰۰ دلار برای این پروژه سرمایه گذاری شد. با این حال در سال ۱۹۴۴ به خاطر اولویت دادن به پروژه های استراتژیک و با اولویت بالاتر متوقف شد. اما نیروی دریایی آمریکا در سال ۱۹۴۸ دوباره این پروژه را دوباره شروع کرد اما به دلیل پیشرفت هایی که در جنگ الکترونیک در حال شکل گیری بود، سیستم راهبری با کبوتر بسیار ابتدایی به نظر می آمد.
عملیات نیزه: نقشه متفقین برای از بین بردن میادین نفتی شوروی
پیمان عدم تجاوز بین شوروی و آلمان -در آگوست سال ۱۹۳۹ -برای بریتانیا و فرانسه شوکه کننده بود زیرا بر این اعتقاد بودند که نفت روسیه باید سوخت لازم برای جنگیدن با نازی ها را تامین کند. زمانی که شوروی در زمستان ۱۹۳۹ به لهستان و فنلاند حمله ور می شود بریتانیا و فرانسه نتیجه می گیرند که اتحاد جماهیر شوروی (USSR) را باید دشمن خود بدانند، و در نتیجه ذخایر گسترده نفت آن باید نابود شود.
در عملیات نیزه در اوایل ۱۹۴۰ فرانسه و بریتانیا تصمیم گرفتند تا به مناطق نفتی در قفقاز یورش ببرند. آنها می خواستند از مناطق استراتژیک ایران و سوریه برای بمباران منطقه قفقاز استفاده کنند. برای این منظور شناسایی های هوایی صورت گرفته بود و خدمه لازم برای بمباران به خاورمیانه اعزام شده بود و همین طور برای پاسخ های احتمالی شوروی چاره اندیشی شده بود. حمله آلمان در بهار ۱۹۴۰ به فرانسه مانع این حمله شد، بریتانیا نیز به خاطر جنگ های خودش این موضوع را عقب انداخت.
بریتانیا باز هم در سال ۱۹۴۲ برای جلوگیری از افتادن میادین نفتی شوروی به دست نازی ها تصمیم گرفت به آنها حمله ور شود که البته هیچ گاه به چنین حمله ای نیاز نشد.
عملیات رابر: حمله آمریکا به برزیل
ایالات متحده نقشه رابر را برای این طرح کرد تا از ایجاد پایگاه برای نیروهای متحدین در نیمه غربی کره زمین و استفاده آنها از پایگاه های هوایی در شمال برزیل جلوگیری کند. متحدین این امکان را داشتند تا از طریق آفریقا به این منطقه دسترسی یافته و این یک تهدید بالقوه به نظر می رسید. در سال ۱۹۴۱ حکومت برزیل در دست نیروهایی به رهبری ژتولیو وارگاس بود که به نازی ها وفادار بودند.
طبق نقشه طرح شده از سوی ایالات متحده شهرهای شمال شرقی برزیل یعنی فرتالزا، رسیفی، ناتال و بلم قرار بود مورد هجوم واقع شوند. اما از آنجایی که ارتش برزیل به شدت ضعیف تر از آن بود که بتواند جلوی نیروهای ایالات متحده بایستد، ایالات متحده توانست با ارتباطات دیپلماتیک و موافقت دولتمردان برزیل با این موضوع که ۱۵۰ مشاور نظامی آمریکایی در پایگاه های هوایی این کشور قرار گیرند از درگیری با این کشور منصرف شد. همینطور بعد از این موضوع با انتقال سلاح از ایالات متحده به برزیل در سال ۱۹۴۲ برزیل به طور رسمی به متفقین مایل شد.
حمله به شمال فرانسه در بهار ۱۹۴۳
این عملیات در سال ۱۹۴۲ توسط نیروهای بریتانیایی و ایالات متحده طراحی شد تا در بهار ۱۹۴۳ به شمال فرانسه حمله ور شوند. این عملیات به خاطر فشار شوروی برای ایجاد جبهه دوم جنگ در اروپا بود. دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری ایالات متحده حمله را اینگونه شرح داد که با حمله از طریق کانال مانش که راه دریایی بین بریتانیا و فرانسه بود حمله ای طولانی را در در طول دو شهر لو آور و بولون ترتیب دهند. اما مشکل آنجا بود که نیروهای متفقین هم امکانات لازم برای اینکار را نداشتند و هم نیروهای آموزش دیده کافی برای انجام چنین عملیاتی در اختیار نداشتند.
عملیات اف اس: نقشه ژاپنی ها برای منزوی کردن و فتح استرالیا
عملیات اف اس نام حمله ای بود که ژاپنی ها قصد داشتند در سال ۱۹۴۲ به فیجی، ساموآ و کالدونیای جدید به انجام رسانند. این سه جزیره در اقیانوس آرام واقع شده اند. ژاپنی ها قصد داشتند در صورت موفق بودن این عملیات، آن را با محاصره استرالیا و در نهایت تا شکست استرالیا ادامه دهند. ژاپن این عملیات را بسیار پرهزینه و غیرعملی می دید اما مشکل اینجا بود که استرالیا در جنوب اقیانوس آرام به عنوان یک نیرو از متفقین برای ژاپن یک تهدید محسوب می شد و برای همین آنها علاقه مند به نابودی این نیرو بودند.
اما پس از شکست فاجعه باری که ژاپن در جنگ نیمه راه (Midway) در مواجهه با ایالات متحده در دریا متحمل شد انجام چنین عملیاتی را غیرممکن ساخت. بعد از این اتفاق ژاپن دیگر نتوانست تهدیدی برای استرالیا باشد و تنها به دفاع از کشور خود پرداخت.
عملیات پرش بلند: نقشه ترور سه مقام بلندپایه در ایران
در این عملیات قرار بود سه شخصیت بلندپایه یعنی روزولت، رئیس جمهور ایالات متحده، استالین رهبر شوروی و چرچیل نخست وزیر بریتانیا در کنفرانس تهران که در ۱۹۴۳ برگزار می شد هدف قرار گیرند. این اطلاعات توسط کمیسریای خلق در امور داخلی (NKDV)، که نقش سازمان امنیت داخلی در اتحاد جماهیر شوروی تحت رهبری ژوزف استالین را بر عهده داشت، مطرح شده است.
نیروهای اطلاعات آلمان با توجه به کدی که از نیروی دریایی آمریکا کسب کرده و توانسته بودند آن را رمزگشایی کنند از برگزاری چنین اجلاسی در تهران و با این میزان از مشارکت مقامات بلندپایه متفقین مطلع شده بودند. در نتیجه هیتلر تصمیم بر قتل هر سه مقام بلندپایه می گیرد و اینکار به یکی از کماندو های نیروی اس اس آلمان به نام اتو اسکورتسنی محول می شود.
در سال ۱۹۴۳، یک تیم شش نفره از عناصر آلمانی به تهران آمدند و شروع به ارسال پیام رادیویی به آلمان کردند تا آن ها را از ورودشان به تهران مطلع کنند. از طرفی دیگر گویا NKDV که قبل تر درباره آن صحبت شد اطلاعاتی راجع به حضور این افراد در تهران و نیت آن ها از ترور داشت. در نتیجه آنها در طی یک عملیات ضد جاسوسی این افراد را دستگیر می کنند و نقشه آنها را ناکام می گذارند.
آلمانها با شکستن رمز مخابرات نیروی دریایی آمریکا از چگونگی برگزاری کنفرانس تهران اطلاع پیدا کرده بودند و با ارسال تیمهای تکاوری قصد از بین بردن سران متفقین را داشتند ولی سرویس اطلاعاتی شوروی با زیرکی از نقشه آلمانها مطلع شد و قبل از آمدن اسکورتسینی تیم پیشرو تکاوران آلمانی را دستگیر کردند و عملیات آلمانها لغو شد.
برخی از کارشناسان در رابطه با این رویداد اعتقاد دارند: اسکورتسینی در خاطراتش هرگز از چنین عملیاتی نام نبردهاست و داستانهایی که در این زمینه از سوی شورویها در زمانهای مختلف نقل شدهاست با یکدیگر در خصوص نام افراد، مکانها و سایر موارد مهم اختلاف فاحشی دارند و به احتمال بسیار زیاد این عملیات تنها ساخته ذهن کمونیستها بوده و جهت نشان دادن کارآمدی سرویس جاسوسی شوروی مطرح شدهاست. طبق نظر سی آی ا در صورتی که عملیات پرش بلند حقیقت داشت و استالین هم از آمدن اسکورتسینی اطمینان داشت، حتی اگر شورویها نقشه آلمانها را کشف کرده بودند، استالین هرگز خطر نمیکرد و در جایی که میداند اسکورتسینی به آنجا خواهد آمد، باقی بماند و جان خود را به خطر اندازد.