از چمران تا شجریان و مرلین مونرو در بارانی از نستعلیق
بارانی از نستعلیق بر چهرههای آیکونیک ایرانی و غربی و نیز حتی حیوانات، آن هم بر پهنه بومهای نامتعارف و کمتر دیده شده، همه اینها و بیش از اینها در نخستین نمایشگاه انفرادی “احمد تک” که این روزها در گالری والی به تماشاست بهانه را برای یک گفتوگوی اختصاصی کاملا مهیا کرد؛ “خط سوم” عنوان این نمایشگاه است که در آن هنرمند معتقد است در پی ارائه معاصری از خوشنویسیست، او خط را در طبیعت و بر بدن جانداران نیز برده تا اصالت این هنر کهن را به کنه جهان هستی ارجاع دهد. تک خودش بومهای آثارش را به شکل انتزاعی و حتی حیوانات ساخته و نمای جدیدی از مجسمه، خط نوشته روی بوم و آویز روی دیوار را به نمایش گذاشته است. در آثار احمد تک در این نمایشگاه فقط رنگ سیاه و سفید دیده میشود گویی هنرمند از درگیری مخاطب با رنگ دلخوش نبوده و هدفش تعمیم فضای خالی و سیاه خوشنویسی با بومها و تصاویر مورد نظر بوده است . گویا آشناییزدایی دیگر دلمشغولی این هنرمند است که خود در این گفتوگو زوایای گوناگون آن را شرح داده است.
گفتهاید در مجموعه “خط سوم” نوآوری کردهاید، مولفههای این نوآوری چیست؟
نوآوری به اعتقاد من جزءلاینفک هنر است، هرچند از دیرباز تاکنون تعریف هنر و حوزههای مرتبط با هنر، مورد مناقشه فلاسفه و پژوهشگران هنر بوده است. اما خلاقیت و نوآوری را جزء اصلیترین زیرساختهای متمایزکننده شیءهنری و شیء غیر میدانم. حال آنکه، آثار مجموعه “خط سوم” به صورت آگاهانه و در بعضی موارد ناآگاهانه، دارای مشخصات و مولفههاییست که میتوان عبارت نوآوری را با آن هم سنخ دانست. این مولفهها در نگاه من ارتباطی نو، میان خوشنویسی کلاسیک و هنرگرافیتی از یک سو و استفاده از خوشنویسی در بستری نو و معاصر از سویی دیگر، مورد نظر بوده است.
خالی کردن خوشنویسی از انتقال معنا و مستقل کردن آن از حیطه ادبیات، هرچند در آثار هنرمندان پس از مکتب سقاخانه نیز مدنظر بوده، اما همراهی با دیگر مولفههای موجود در این مجموعه، فرمی نو و متناسب با ذهنیات و خواستههای من را ایجاد کرده است. لازم است اضافه کنم اگر عبارت نوآوری، در تضاد با تقلید (که شاخصهای از شاخصههای هنرسنتی شرقی محسوب میشود) مورد ارزیابی قرار گیرد، عدم پایبندی من به الگویی واحد و یا مکتب و شیوهای بخصوص، لاجرم تمایل به نوآوری را درمجموعه پیش رو شدت میبخشد.
“خط سوم” عنوان نمایشگاه است، مقصود چیست؟
در عرفان ایرانی نوعی شکل فکری تحت تاثیر آموزههای شمس تبریزی وجود دارد به نام خط سوم که رهروان را به پیمودن راههای تازه و کشف عوالم کشف نشده تشویق میکند. شمس تبریزی به ماهیت و کنش تقلید شدیدا تاخته، تا جایی که تقلید را اسارت و گوسفند صفتی خوانده. مجموعه “خط سوم ” نیز در امتداد تجربههای نو در پی ایجاد سیمایی جدید در عرصه هنر معاصر گام برداشته است. در این مجموعه آثارخوشنویسی بگونهای نگارش شده که قابل خواندن نیستند. به قول شمس تبریزی / آن خطاط، سه گونه خط نوشتی / یکی خودخواندی، لا غیر / یکی هم او خواندی، هم غیر او / یکی نه او خواندی نه غیر او…
آثارتان را نقاشی خط یا حد فاصل خط-گرافیک و یا کدام گونه هنری جای میدهید؟
همانگونه که میدانید در دهههای اخیر مرزهای مدیومهای مختلف هنری، همچنین تعاریف هر شاخه دستخوش تغییرات بنیادی شده است. غالب هنرمندان معاصر میکوشند با بهرهگیری از دستاوردهای تکنیکی همه مدیاها، ترکیبها و تلفیق آنها در هنر، رسانهای از تمامی امکانات موجود در جهت ارائه مفهوم و فضای ذهنی خود بهره جویند. با این شرایط تلاش برای انتصاب اثری معاصر به یکی از اشکال شناخته شده هنری سخت و گاهی ناممکن است. آثار این مجموعه نیز درفراسوی مرزهای خوشنویسی، مجسمه، حجم، گرافیک و نقاشی قرار گرفته و شاید در آینده بامدیومهای مرسوم و یا نامرسوم دیگری تلفیق و ایجاد تنوعی مدام کند، حال آنکه به دلیل آشنایی چشم مخاطب ایرانی با نوشتار و خوشنویسی ایرانی عنصرخوشنویسی مدیومی فعال در مجموعه پیش رو، نقش کلیدی دارد. اما نگاه و علاقه من به هنرگرافیتی شهری و همچنین حجم و ترکیب و تلفیق آن میتواند دستهبندی این آثار هنری را در ذهن مخاطب دستخوش تغییر کند.
خوشنویسی در فرمهایی که اتخاذ کردید به حاشیه رانده شده، آیا این کنایه از پایان عصرخوشنویسی به معنای سنتی است؟
فروید در نقد هنری خود نسبت به هنرمندان شاخص، برای اولین بار نقش ضمیرناخودآگاه را به عنوان انگیزهای موثر در شکلگیری اثر هنری مورد توجه و مطالعه قرارداده است. موضوع سوال شما هرچند در باورهای من آگاهانه نقشی نداشته اما شاید ریشه در ضمیرناخودآگاه فردی من داشته، همچنین نگاه شما به عنوان مخاطب و طرح چنین مسئلهای شاید در ضمیرناخودآگاه شما شکل گرفته باشد. یا شاید در تایید نظریه ضمیر ناخودآگاهی جمعی یونگ، مورد بررسی باشد. موضوع به حاشیه رانده شدن خوشنویسی سنتی واقعیتی غیرقابل کتمان است که نقد آن درحوصله این مطلب نیست.
استفاده از فرمهای حیوانات گورخر، ببر و زرافه به چه معناست؟
تلفیق عنصر خوشنویسی به عنوان عنصر انتزاعی و همآوایی آن با عناصر، اشکال و بافتهای طبیعی از اصلیترین ارکان شکلگیری این آثار است. حیوانات فوق نیز عناصر شناخته شده طبیعی از یک سو و ارجاع ذهن مخاطب به مفاهیم مرتبط با آن حیوان از سویی دیگر، اصلیترین دلایل انتخاب این المانهاست؛ برای مثال: در اصول دوازده گانه خوشنویسی رعایت تناسب فضای مثبت و منفی و استقرار صحیح سیاهی مرکب بر سفیدی کاغذ مدنظر است این تناسب و استقرار و معادلسازی آن با فرمی طبیعی همیشه برای من شکل گورخر را تداعی میکند. در رابطه با زرافه هم علاوه بر درنظر گرفتن فرم و اشکال پوست زرافه ارجاع ذهن مخاطب به زرافههای “سالوادور دالی” مورد توجه بوده است. در رابطه با یوزپلنگ انتصاب این حیوان به مرزهای ایران زمین و یادآوری خطر انقراض آن مدنظر بوده است.
سه چهره شناخته شده شجریان، شهید چمران و مرلین مونرو در آثارتان هستند، لطفا درباره کارکردشان و اینکه چرا آنها را برگزیدهاید بفرمایید.
وجه اشتراک این سه چهره سنبلیک بودن چهرهها و تاثیر این افراد در عرصههای هنری و ملی است. به یاد ندارم روزی را که خط بنویسم و صدای آسمانی استاد شجریان را گوش نداده باشم. صدای ایشان به موسیقی این مرز و بوم اعتبار میبخشد. کدام ایرانیست که چهره شهیدچمران و فداکاریهای ایشان و دیگر شهدا را از یاد برده باشد. جایی خواندم شهید چمران نقاشی میکرده و دستی در مجسمهسازی هم داشته زمانی که در کنار مجسمه شهید چمران ایستادهام احساس امنیت میکنم. مرلین مونرو اما به عنوان سمبلی از زن و کالاوارگی آن در دنیای مادیگرای کنونی مورد ارزیابی بوده است. نگرشی که نمود آن در فرهنگ و اجتماع کنونی این جغرافیای پاک، رسوخ کرده است. همچنین ارجاع به اثر مشهور وارهول و زیبایی عریان و قربانی شدن آن از دیگر دلایل انتخاب این هنرمند فقید است. چهره غلامحسین امیرخانی به عنوان استادی که خوشنویسی ایران متاثر از مکتب خوشنویسی ایشان است را هم اجرا کردهام، هر چند افتخار حضور ایشان در نمایشگاه و بهرهمندی از نظرات و تجربیات این بزرگ مرد نصیبم نشد.
از روند تکنیکی کار بگویید. آیا مثلا عکس استاد شجریان چاپ شده و سپس رویش خوشنویسی شده و یا تکنیک دیگری است؟
هر اثر متناسب با شکل، کمپوزسیون آن ابتدا بارها و بارها مورد ارزیابی و طراحی قرار گرفته است. تناسب اندازه حروف و کلمات با تصویرکلی و همچنین جهتبندی و یافتن زاویهای مناسب برای هارمونی میان حروف و کلمات و فرم همراهی کننده در اتودهای اولیه مدنظر بوده. سپس اجراء با استفاده از ابزارهای خوشنویسی همچون مرکب و قلم نی خوشنویسی ایجاد شده و در ادامه، اشکال بعدا طی زمانبندیهای متفاوت و مدیومهای مختلف با خوشنویسی ادقام شده است.
از نکات بارز و جالب نمایشگاه استفاده از بومهای نامتعارف از شکلی کاملا انتزاعی تا بوم شکل زرافه که شبیه مجسمه دیواری است.
از دیر باز و در سبکهای مختلف هنری در ایران و اروپا شکل محیطی بوم متناسب با نیاز هنرمند دستخوش تغییر و تحول بوده است. به طور مثال در نقاشیهای دوره قاجار شاهد گنبدی شکل بودن بعضی از بومها و در نقاشیهای مکتب تیموری شکست چهارچوب تصویر را بخصوص در کتابآراییها شاهد هستیم. همچنین در نقاشیهای مذهبی در اروپا و استمرار آن تا آثار هنرمندان معاصر. در آثار مجموعه “خط سوم” هرچند خودنمایی خوشنویسی در بستری متفاوت مدنظر بوده اما گوشه چشمی نیز به کارکرد حجمی و محیطی بوم و ارجاع آن به سمبلهای شناخته شده داشتم.
گفتید بومها دستساز شما هستند از جنسشان و تکنیک خلقشان بگویید؟
یکی از چالشهای پیش روی هنرمندان عرصه خوشنویسی ایجاد کیفیت خط با ابزار و مصالح امروزی است. خوشنویسان غالبا اصول خوشنویسی را روی کاغذهای گلاسه صنعتی و یا کاغذهای دستساز میآموزند و تطبیق بومهای امروزی با توجه به بافت نسبتا درشت پارچه آن هم درابعاد بزرگ یکی از موانع مهم پیش روی خوشنویسان جهت بسط تجربیات خود در ابعاد بزرگ با ماندگاری و کیفیت ابزاری هنر معاصر است. با توجه به شناخت و مطالعه من در رابطه با ابزار و مصالح سنتی و نوین برآن شدم، بومی تولید کنم که علاوه بر بهرهگیری از امکانات بوم و حذف شیشه، از کیفیت خط کلاسیک و بافت ایجاد شده توسط قلم نی و مرکب بهرهمند شوم، هرچند سالهای زیادی صرف آزمایش و مطالعه بر روی آن شد اما امید است در آینده این بومها بتوانند جایگزین مناسبی برای کاغذهای سنتی برای علاقهمندان باشد.
از اثر بارکد و شماره تلفن اصفهان در آن بگویید، کنایهتان به مصرفگرا شدن آن استان تاریخی است؟
در سالهای اخیر همراه با گسترش هنر ایران به فراسوی مرزها و به طبع رونق اقتصادی آن و همچنین تاثیر شگفتانگیز حراجهای داخلی و به خصوص خارجی، هنرمندان زیادی هم سو با این جریان ضمن زیر پاگذاشتن اصول اخلاقی خوشنویسی کلاسیک بدون پشتوانه و شناخت و آگاهی استفاده و سوءاستفادههایی در جهت منافع اقتصادیشان از مقوله خوشنویسی کردند. این اثر ضمن اشاره به این موضوع و کالازدگی هنر خوشنویسی پا را نیز فراتر نهاده و شماره تلفن هنرمند را جهت پذیرش سفارش پیش روی مخاطب قرار داده، از آنجایی که در ذات هنر پست مدرن نقد خویشتن و یا نقد اثر درخود اثر لحاظ میشود، تلفن درج شده در اثر مذکور تلفن شخصی من است تا ضمن ارائه مفهوم و محتوا روند خود انتقادی نیز لحاظ شده باشد.
ادامه کارتان در این فرم چه خواهد بود؟
هرچند رسم نانوشتهای در شرایط کنونی هنر دنیا، مرا ترغیب به امتداد مجموعه کنونی و ایجاد واریاسیونهای متفاوت و گسترش این شکل در مدیاهای دیگر میکند، اما ضرورت پیگیری و پرداختن به ایدههای نو را لازمه حیات هنر خود میدانم. یکی از اشکال مستتر تقلید، تقلید از خود است که در اتمسفر فعلی هنر ایران به وفور شاهد این دست از تقلیدها هستیم. بجاست نقل قولی از شمس تبریزی در رابطه با تقلید داشته باشم، (فسادها، بیشتر از تقلید، سرچشمه میگیرند زیرا تقلید یعنی خود نبودن، یعنی خود فروختن، یعنی کورکورانه سر سپردن، تقلید یعنی تایید استعمار، یعنی زورگو پروری و عنایت به ظالم). هیجان و شگفتی و عشق به خلاقیت و نوآوری، هرآن مرا وادار به خلق گونهگون میکند. هرچند اگر در تناقض با من فعلی من است.
از فضای تجسمی اصفهان چه خبر؟
فضای تجسمی اصفهان هم، مانند شهرستانهای دیگر به واسطه عدم برخورداری از مدیریت متخصص و همچنین عدم تخصیص بودجههای قابل توجه به آن، در آستانه نابودی قرار گرفته است و اگر تاکنون فداکاری دلسوزانی در عرصه فرهنگ و هنر اصفهان نبود، چه بسا فعالیت الکن و معیوب فعلی نیز وجود نداشت، هر روز شاهد مهاجرت هنرمندان شناخته شده اصفهان به تهران و خارج از کشور هستیم و در سیاستهای متولیان فرهنگی هنری شهر عزمی برای مقابله با این “بحران ملی” شاهد نیستم.
“بحران ملی” از آن جهت که اصفهان قلب فرهنگ و هنر ایران زمین بوده است و در غالب رشتههای هنری اعم از نگارگری ایرانی، معماری، موسیقی و آواز؛ صاحب مکتب مشخص و گاه دیگر مکاتب هنر ایران متاثر از مکتب اصفهان بوده است. برگزاری نمایشگاه مجموعه “خط سوم” در گالری والی تهران و عدم نمایش آثار در اصفهان، خود گواه این مدعاست. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
منبع:هنرآنلاین