شاید در اطراف خود با کودکانی روبرو شده باشید که جسته و قد و قامت یک کودک را دارند اما وقتی لحظهای در کنار آنها مینشینید مجذوب سکوت حاکم بر آنها میشوید و تعجب شما زمانی بیشتر خواهد شد که لب باز کنند و در مورد موضوعی صحبت کنند چرا که در یک لحظه تنها چیزی که به ذهن شما میرسد این است که یک فرد چهل ساله در لباس و قدو قامت یک کودک در کنار شماست.
این کودکان که در اصطلاح میگوئیم در کودکی بزرگ شدند اغلب مورد تعریف و تمجید دیگران و به ویژه والدین خود قرار میگیرند و افراد در برابر آنها میگویند «چه بچه ساکت و با ادبی» اما گاهی این کودکان دست مایهای برای سرکوب کودکان دیگری میشوند که اغلب پرانرژی و بازیگوش هستند و حتی والدین کودکان بازیگوش که از شیطنتهای فرزند خود حسابی کلافه شدند مادام به آنها میگویند «کمی از فلانی یاد بگیر، چقدر بچه با ادب و آرومیه!»
چه خوب بود که برای یک بار هم که شده والدین و اطرافیان چنین کودکانی به جای تحسین او کمی درباره علایق و خواستههایش از وی بپرسند. شاید او هم همانند دیگر کودکان دوست داشته باشد که بازی و شیطنت کند اما از آنجایی که در کودکی هر بار با شیطتهایش مورد سرزنش قرار گرفته و بچه بد خانه شده و با سکوتش بچه خوب، کم کم ترجیح میدهد که اینگونه رفتار کند. والدین این کودکان چندان هم خوشحال نباشند چرا که روانشناسان درست عکس این طرز فکر را برای کودکان آنها دارند و آینده نه چندان رضایت بخشی را برای آنها پیش رو میبینند.
علی باجلان روانشناس و مشاور خانواده در این مورد میگوید: متاسفانه ما شاهد افزایش کودکانی هستیم که به گونهای تربیت میشوند که از همان کودکی والدین به آنها یاد میدهند همانند یک انسان بالغ رفتار کنند و انتظارات آنها از یک کودک، فراتر از سن وی است و این میتواند برای کودک آسیبهای جدی را در پی داشته باشد.
فرزندان این والدین به بلوغ زودرس میرسند
این صاحب نظر در خصوص عواملی که میتواند موجب به بار آمدن کودکانی شود که همچون یک انسان بالغ رفتار کنند، عنوان کرد: یکی از عواملی که میتواند موجب به بار آمدن کودکانی شود که همچون یک انسان بالغ رفتار کنند، تعریف والدین از «کودک خوب و بد» است.
وی افزود: به طور مثال کودکی را خوب میبینیم که شیطنت نکند، سوال نپرسد و آرام باشد در حالی که از منظر روانشناسی کودک سالم و به هنجار، کودکی است که شیطنت خود را داشته باشد، بازی کند و سوال بپرسد. اما تعریفی که در حال حاضر به عنوان کودک خوب برای افراد جا افتاده، بسیار اشتباه است و متاسفانه بسیاری از والدین به آن تن داددهاند و آن را بر کودکان خود اعمال میکنند.
هیس… صدای همسایه در میآید!
این روانشناس خانواده در خصوص دیگر عوامل تاثیر گذار بر تربیت این کودکان گفت: یکی دیگر از عوامل موثر بر تربیت این کودکان عوامل اجتماعی و محیطی، به ویژه منزلی است که کودکان در آن زندگی میکنند. مثلا وقتی در یک محیط آپارتمانی زندگی میکنند، با کوچکترین فعالیت کودک والدین به دلیل اینکه مزاحمتی برای همسایهها ایجاد نشود از وی میخواهند که بازی نکند و آرام در گوشهای بنشیند.
وی در ادامه گفت: در شرایط کنونی که اغلب والدین شاغل هستند و فرصت کافی برای بیرون بردن کودکان و ایجاد شرایطی برای تخلیه انرژی آنها ندارند، محدودیتهای این چنینی حس کودکی در وجود آنها را سرکوب میکند و باعث میشود که کودک به تدریج به جای اینکه کودکی کند مثل یک انسان بالغ رفتار کند و کارهایی که با سن وی متناسب است را انجام ندهد.
«بیشتر بدانید»هایی برای والدین شاغل
باجلان ضمن تاکید بر بیتاثیر نبودن اشتغال والدین در ایجاد این اختلال روانی در کودک، بیان کرد: اشتغال والدین و کم حوصلگی آنها در برابر کودکان موجب تغییر در الگوی رفتاری کودک میگردد. والدینی که تا دیروز برای فرزند خود وقت صرف میکردند و جواب پرسشهای او را میدادند، امروز به علت اشتغال و هجوم فشارهای اجتماعی متعدد به سوی آنها دیگر توان پاسخگویی به پرسشهای کودک خود را ندارند بنابراین نمیتواند فرزند خود را از لحاظ روحی و روانی ارضاء کنند.
این مشاور خانواده افزود: کودکی که نتواند سوال کند، چیزی یاد نمیگیرد و در نتیجه مشکلات زیادی برای او ایجاد خواهد شد و جرات اظهار نظر کردن در جمع را از دست میدهد و ترجیح میدهد در اکثر موارد سکوت کند.
همه گزینهها را روی میز نگذارید
این روانشناس خانواده معتقد است: والدینی که اعتماد به نفس پایینی دارند زمانی که در یک مهمانی به کودک آنها تذکری داده میشوند احساس میکنند که به آنها توهین شده است بنابراین شخصی سازی میکنند و قبل از هر مهمانی و یا سفر ساعتها کودک را تهدید میکنند و تذکر می دهند و حتی آنها را مجبور میکنند که تمام وقت از کنار آنها تکان نخورند لذا برخی اختلالهای رفتاری والدین نیز میتواند موجب بروز چنین حالتی در کودکان گردد.
وی خاطر نشان کرد: گاهی ترس والدین از خطرات که ممکن است برای کودک اتفاق بیافتد نیز میتواند باعث اعمال محدودیت برای کودک و در نتیجه اختلال روانی در وی گردد. همچنین گاهی اوقات در موارد بسیار معدودی برخی کودکان از لحاظ سرشتی رفتارهای بیش از سن خود را دارند و زودتر به بلوغ فکری میرسند ولی تعداد آنها بسیار اندک است و اغلب تربیت والدین میتواند در این موضوع تاثیر گذار باشد.
عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند
باجلان در خصوص عواقبی که این تربیت میتواند برای فرد در آینده به دنبال داشته باشد، گفت: این کودکان به دلیل اینکه نتوانستهاند در سنین کودکی خود کودکی کنند و معمولا این کودکان از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند و در بزرگسالی نیز طوری زندگی میکند که دیگران را از خود راضی نگه دارد.
وی افزود: فرد این رفتارهای خود را که همیشه فراتر از سنش است را تا یک جایی تحمل میکند و به جایی میسد که میبیند خیلی از کارهایی را که دوست داشته در زندگی خود انجام دهد را تجربه نکرده است و این برای او به یک خلاء در شخصیتش تبدیل میشود و عکس العمل او اینگونه خواهد بود که در سنین جوانی کودکی، در سنین میانسالی جوانی و در پیری کودکی و نوجوانی میکند و به طور کلی رفتارهای متناسب با سن خود را نخواهد داشت بنابراین میتواند یکی از معضلات این اختلال، تجربه عاشقی نوجوانی در سنین پیری باشد.
نپخته بار میآیند
این صاحب نظر معتتقد است: چنین افرادی اغلب در زندگی زناشویی خود به دلیل اختلال روانی که دارند و تشخیص ندادن رفتار متناسب با سن خود دچار مشکل خواهند شد بنابراین سیکل رفتاری کودک تا زمان پیری او معیوب پیش خواهد رفت. چرا که در همان کودکی نتوانسته است کودکی کند و به رشد ذهنی خود برسد بنابراین میتواند عواقب جبران ناپذیری را برای وی به دنبال داشته باشد.
وی در ادامه گفت: این افراد اغلب برای انتخاب شغل و همسر چشمشان به دهان دیگران است که چه نظری میدهند و نمیتوانند خود صاحب نظر باشند و هیچ چیزی از خود ندارد و گاهی کار به افسردگی آنها میکشد که باید تحت درمان قرار بگیرند.
دست آخر؛ نسخهای که روانشناسان میپیچند
نسخهای که باجلان برای افرادی که بیش از سن خود فتار میکنند تجویز میکند: در سنین کودکی با آموزش والدین میتوان جلوی پیشرفت این سیکل معیوب را گرفت اما در سنین بالا باید برای او توضیح دهیم که تا الان چه اتفاقی برای او افتاده است و برای اصلاح روند آن از این به بعد باید چگونه رفتار و فکر کند.
روانشناسان معتقدند: نباید کودک را برای انجام رفتارهای معمول و متناسب با سن خود محدود و سرزنش کنیم ولی این به معنای آزادی کامل کودک نیست بلکه با مراقبتهای والدین باید به کودک اجازه دهیم تا روند رشد او کامل و بدون نقص ادامه یابد تا بتوانیم از عواقبی همچون ناموفق بودن در زندگی زناشویی و انتخاب همسر و شغل و مسائل این چنینی که در تضمین خوشبختی فرد بسیار موثر است، پیشگیری کنیم چرا که میدانیم همیشه پیشگیری از درمان بهتر است.
گزارش از میترا پوررمضان