حالا بیش از نیم قرن از جنگ جهانی دوم گذشته و بیم آن میرود که شاید ارنست اولدهم این جنگ را شروع کرده باشد. جنگ جهانی دوم بیش از شصت میلیون نفر کشته داد که آن را به خونینترین نبرد تاریخ تبدیل کرد. تخمین زده میشود که در سال شروع جنگ، جمعیت جهان حدود 2 میلیارد نفر بود. با این حساب، حدود 3 درصد از جمعیت جهان در این جنگ کشته شدند. شاید ارنست اولدهم مسئول این تلفات میلیون نفری باشد.
زمانی که اولدهم این اطلاعات سری را در اوایل دهه 30 میلادی به استالین میفروخت، حلقه جاسوسان بدنام کمبریج (کیم فیلبی، دانلد مکلین، گای بورگِس و آنتونی بلانت) هنوز دانشجو بودند.
ارنست در بخش خدمات مدنیِ وزارت امور خارجه بریتانیا مشغول به کار بود. مسئولان وزارتخانه نیز به ارنست اطمینان داشتند. به همین دلیل، او میتوانست به پیامهای کدگذاری شدهی بریتانیا به سفارتها و کنسولگریهای سراسر جهان دسترسی داشته باشد. او همچنین عضو تیم تنظیم پیمان ورسای در پایان جنگ جهانی اول بود. ارنست اولدهم اطلاعات دستهبندیشدهای را در اختیار داشت و شورویها را مجاب کرد تا بعدها با آلمانها و بقیه کشورهای اروپایی مذاکره کنند. او در واقع با این کار راه مسیر رسیدن به جنگ جهانی دوم را هموارتر کرد.
اما آن مذاکرات شکست خورد و واکنش این شکست در آلمان به شکلی رقم خورد که باعث شد آدولف هیتلر در سال 1933 به قدرت برسد. البته عمر اولدهم کفاف نداد تا حاصل کار خود را ببیند. چهار سال پس از اینکه آن اطلاعات را به شوروی فروخت، جسد او به دلیل گازگرفتگی در آشپزخانه خانهاش در محله کِنسینگتن لندن پیدا شد. او در ماه سپتامبر سال 1933 و در سن 39 سالگی جان خود را از دست داد، اما چند سال بعد آشوبی خونین جهان را فرا گرفت.
پس از آن اتفاق، علت مرگ او بلافاصله خودکشی اعلام شد. هرچند هنوز هم دلیل مرگ واقعی او در هالهای از ابهام قرار دارد. همسر ارنست لوسی نام دارد که جسدش 17 سال بعد از رود تایمز بیرون کشیده شد. هنوز هم مشخص نیست که آیا شورویها یا سازمان جاسوسی انگلستان MI5 در قتل این دو دست داشتند یا خیر.
خیانت اولدهم هشتاد سال بعد توسط پسر نوه برادرش «نیک بارات» مشخص شد. نیک پژوهشگر تبارشناسی اشخاص نامدار با عنوان «فکر میکنی کی هستی؟» است. او میگوید: «در این چند ماه اخیر ما به اهمیت ارنست اولدهم پی بردهایم. اگر او نبود شورویها کور بودند. اگر اولدهم و امثال او نبودند، خط جنگ جهانی دوم به طور کلی تغییر میکرد. ما اطمینان داریم اگر بیشتر در مورد زندگی او اطلاعات به دست آوریم، تاریخ اوایل دهه 30 میلادی باید بازنگری شود.»
شورویها از مذاکرات بینالمللی کنار گذاشته شده بودند ولی تمایل شدیدی داشتند تا به اطلاعات جدید دست پیدا کنند. آنها از طریق جاسوسهای خود به اطلاعات سری دهه 20 دسترسی پیدا میکردند. اما این رویه در اوت 1929 تغییر کرد. در آن سال شخصی با عجله وارد سفارت آنها در پاریس شد و گفت که اطلاعات ارزشمندی را مستقیما از وزارت امور خارجه بریتانیا در اختیار دارد. او خود را با نام چارلی به شورویها معرفی کرد.
ارنست دو کتاب مربوط به رمزگشایی اطلاعات رمزگذاری شده را به ارزش 10 هزار پوند فروخت. ارزش کنونی این رقم حدود 500 هزار پوند است. شورویها حتی به او گفتند که باز هم خواهان اطلاعات این چنینی هستند.
حتی پس از اینکه شورویها به هویت اصلی او پی بردند، ارنست مدعی شد که برای شخص بالادستی خود کار میکند. نیک میگوید: «نمیتوان انکار کرد که ارنست چقدر خوب نقش خود را بازی میکرد. او از روابط دیپلماتیک خود استفاده میکرد تا فرصت پیدا کند و اطلاعات ارزشمندی را جمعآوری کند.»
ارنست در جنگ جهانی اول به صورت داوطلبانه شرکت کرد و پس از برخورد یک خمپاره در نزدیکیاش جان سالم بدر برد و درنهایت در اوت 1918 به عنوان یک قهرمان جنگی به میهنش بازگشت. یک سال بعد نام ارنست اولدهم به عنوان یکی از اعضای تیم باراتیانیا در پیمان ورسای مطرح شد؛ پیمانی که آلمان را مجبور به پرداخت غرامت جنگی میکرد.
او بیش از 10 سال در سمت خود به عنوان پیامرسان پادشاه در جامعه ملل باقی ماند و سپس تصمیم گرفت تا از پست خود سو استفاده کند. پیش از سازمان ملل متحد (UN)، جامعه ملل (LN) در سطح جهانی فعالیت میکرد. همین پست سیاسی ارنست بود که دسترسی به اطلاعات ارزشمند را برای او ممکن میساخت. همچنین کار او به گونهای بود که میتوانست به راحتی به کشورهای دیگر سفر کنید و در کنار آن پیامهای سری را مستقیما به طرف دلخواه خود برساند. او کتاب رمزگشایی پیامهای رمزگذاری شده را به شورویها فروخت و در مواقع اضطراری اطلاعات مهمی را به آنها میداد.
نیک میگوید: «ارزش این اطلاعات برای شوروی فوقالعاده زیاد بود. با کمک همین اطلاعات بود که شورویها توانستند موقعیت خود را پیش و پس از جنگ جهانی دوم تثبیت کنند. بریتانیاییها میدانستند که برنامههایشان مرتب به هم میریزد اما نمیدانستند که منشا این مشکلات بیخ گوش خودشان است.»
اولدهم مایل نبود تا از آن زندگی شاهانه دل بکند و از طرفی هم نمیتوانست با آن حقوق کم آن زندگی شاهانه را اداره کند. بنابراین جاسوسی برای شوروی تنها چاره او بود تا بدهیهای خود را صاف کند و زندگی لوکس خود را ادامه دهد. اولدهم و لوسی خیلی سریع پول خرج میکردند. نیک معتقد است که حتی بازیکنان گرانقیمت فوتبال هم نمیتوانستند به اندازه او پول خرج کنند. لوسی همواره منکر جاسوسی ارنست میشد.
البته شورویها میدانستند که کنترل افرادی مانند ارنست که تشنه پول و مشروبات الکلی هستند کاری دشوار است. بنابراین به دانشگاه کمبریج نفوذ کردند و نخبههای جوان را هدف قرار دادند. سیاست شوروی اینگونه بود که جاسوسها را در ابتدا تسلیم ایدئولوژی کمونیستی خود کند و پس از اینکه آنها وفاداری خود را نشان دادند به سرویس مخفی معرفی میشدند.
نیک میگوید: «تغییرات رویکردی در دهه 30 میلادی تصادفی نبود، زیرا همه چیز به ماجرای زندگی اولدهم برمیگشت. تراژدی داستان این است که اگر اولدهم به استخدام MI5 درمیآمد، او به یک عامل اطلاعاتى دو جانبه تبدیل میشد. او در لحظات مهم تاریخ معاصر اروپا حاضر بود و به نحوی هم کمک کرد تا تاریخ شکل بگیرد.»
کتاب جاسوس فراموش شده نوشته نیک بارات است و توسط انتشارات بلینک به چاپ رسیده است.