خبرآنلاین در ادامه نوشت: برنامه پر سروصدا و جنجالی و البته مخاطبپسند «صندلی داغ»، بعد از چند سال و البته با وقفههای متعدد به کار خود پایان داد ولی خاطرههایش از یاد نرفت. علاوه برآن، صندلی داغ مانند همه برنامههای اینچنینی، پشت صحنهای پررنگتر و حاشیهای جالبتر از متن اصلی داشت.
برای شنیدن خاطرات پشت صحنه این برنامه محبوب، به سراغ کارگردان صندلی داغ رفتیم. حمید آخوندی، که در کارنامهاش تهیهکنندگی چند فیلم سینمایی را دارد، از چگونگی ساخت برنامه میگوید و از حواشی پشت صحنه صندلی داغ پرده برمیدارد.
جرقه اولیه “صندلی داغ”، چهل سال پیش!
شاید اولین و کلیشهایترین سوال برای مخاطبان صندلی داغ این باشد که بدانند ایده اولیه ساخت برنامه چطور به ذهن تهیه کنندگان رسیده. آن هم در سالهایی که برنامههایی به این صورت خیلی رایج نبودند. آخوندی در جواب این سوال به سالها قبل میرود و میگوید: من قبل از انقلاب خبرنگار مجله دختران و پسران بودم. وقتی برای مصاحبه پیش آدمهای معروف می رفتم، همیشه برایم جالب بود بدانم چطور زندگی میکنند. منتها در آن زمان جردت این که سوالات خصوصی از آنها بپرسم را نداشتم. یادم میآید در یکی از این مصاحبهها با محمد نصیری قهرمان وزنهبرداری ایران صحبت کردم. بچه جنوب شهر بودم و در فکرم هم نمیگنجید یک روز بتوانم با یک آدم معروف روبرو شوم. همیشه به خودم میگفتم بچههای امثال من در پایین شهر، چقدر دلشان میخواهد از نحوه زندگی آدمهای معروف بدانند. بدانند آنها چه میخورند، چهکار میکنند، چطور زندگی میکنند. شاید جرقه اولیه ساخت این برنامه از آنجا خورده باشد.
برنامه شروع میشود
بالاخره برنامه با کمک یک اتاق فکر شامل روانشناس، جامعهشناس، نویسنده و مشاور هنری، مشاور نظامی و … آغاز به کار میکند. آخوندی انتخاب مجری را یک تصمیم جمعی و البته ملاحظاتی را هم در آن دخیل میداند. میگوید انتخاب اولمان آقای کاردان بود و بعدها آقای نوذری و نجفی و امیرحسین مدرس نیز اضافه شدند. حمید آخوندی هر کدام از مجریها را دارای ضعف و قوت میداند و البته از کاردان بیشتر از سایر مجریها راضی است.
برنامههایی که ضبط شد، پخش نشد
در بین این همه برنامهای که ضبط شد، بودند قسمتهایی که گرفته میشدند اما امکان پخش پیدا نمیکردند. البته آخوندی تعداد آنها را کم میداند و دلایلشان را مختلف. میگوید: مثلا یک بار مهمانی داشتیم که عکاس بود. این فرد بسیار موجه است و عکاس مطرح کشور. اما نتوانست بیشتر از 5 دقیقه حرف بزند. به محض این که ضبط را شروع میکردیم حالش بد میشد و کات که میدادیم حالش خوب میشد! استرس زیادی داشت موقع ضبط. حتی یک بار نگذاشتیم متوجه شود فیلم میگیریم و حالش خوب بود و به محض این که متوجه میشد، دوباره مضطرب میشد. یک ساعت و نیم برنامه ضبط کردیم که متاسفانه اصلا قابل پخش نبود.
خاطره دیگر این تهیهکننده از غیرقابل پخش بودن قسمتی از برنامه صندلی داغ مربوط میشود به یک جانباز. جانبازی که مشهور به طنزگویی بود. آخوندی درباره او میگوید: طراح سوال برای او سوالاتی طرح کرده بود که متناسب با روحیه او بود. اما این فرد به محض این که دوربین روشن میشد، جدی میشد و شروع میکرد به سخنرانی کردن! به قول بچههای جنگ کپ کرده بود و نمیتوانستیم آنچه میخواهیم را ضبط کنیم.
تهیهکننده برنامه صندلی داغ دو سه برنامه دیگر را هم مثال میزند که ضبط شد اما پخش نشد. آخوندی میگوید: دو سه برنامه ضبط کردیم که در آن، مهمانها حرفهای خوبی نزدند. در ارتباط با شغلشان حرف میزدند و ما احساس کردیم این برنامه شخصیت این آدم را خراب میکند و ما بنا نداریم که کسی را خراب کنیم. یعنی وقتی کار را مونتاژ کردیم و دیدم، گفتم که اگر این برنامه پخش شود این آدم بدبخت میشود. از شغلش باید خدا حافظی کند و برود. بعد از مونتاژ برنامه من به مدیر شبکه نامه نوشتم و گفتم که به نظرم اگر برنامه این چند نفر پخش شود؛ برایشان خیلی بد میشود.
یک نفر دیگر را هم دعوت کردیم که در پشت صحنه وقتی پای حرفهایش نشستیم دیدیم لیاقت این که الگو برای جوانانمان شود را ندارد، آن را هم حذف کردیم.
اما یکی از قسمتهای ضبط شده صندلی داغ که هیچ وقت پخش نشد، برنامه محمود احمدینژاد، رئیسجمهور سابق کشورمان است.
ماجرای پخش نشدن برنامه احمدینژاد چه بود؟
برنامهای که از محمود احمدینژاد ضبط شد، بنا به دلایلی هیچ وقت پخش نشد. اما این دلایل برعکس قبلیها، دلیل فنی یا محتوایی تیم تولید نبود. تهیهکننده صندلی داغ ماوقع را تشریح میکند: برنامه دکتر احمدینژاد را در دوره شهرداری ایشان ضبط کردیم. از نظر ما این برنامه مشکلی نداشت که غیرقابل پخش باشد.
روزی که ایشان را دعوت کردیم، قرار بود ساعت 8 شب بیایند که 11 آمدند. لباس ژندهای پوشیده بودند. شروع کردیم به ضبط برنامه. آقای کاردان مجری برنامه بود. آن زمان این شایعه مطرح شده بود که احمدینژاد میخواهد فرهنگسراها را تبدیل به حسینیه کند! توی سوال چهارم یا پنجم بود که این را مطرح کردیم و ایشان به شدت عصبانی شد و نزدیک بود با کاردان دعوا کند. میانداری کردیم و گفتیم که این فقط یک سوال بود و اگر درست نیست، میتوانید بگویید که شایعه است و تکذیبش کنید.
دیگر از آن به بعد، از آن لطافت اول برنامه و مهربانی و لبخندهای همیشگی ایشان خبری نبود و سایر سوالات را با تندی جواب دادند. حتی آنقدر عصبی بودند که صورتشان تیک پیدا کرده بود. ما آن قسمتها را درآوردیم و دور ریختیم چون اصلی در صندلی داغ داشتیم و آن اصل این بود که بازی باید برد – برد میبود. یعنی هم مهمان ببرد و هم بیننده. قصد تحقیر مهمان را نداشتیم و دوست نداشتیم بیننده را هم تمسخر کنیم.
برنامه که آماده شد، ایشان گفتند بفرستید آن را ببینم. قرار ما با مهمانها این بود که هیچ سوالی را به آنها نمیدهیم؛ اما این فرصت را میدهیم که بعد از تمام شدن برنامه و مونتاژ شدنش آن برنامه مونتاژ شده را ببینند و آن بخشی را که نمیپسندند حذف کنیم.
از دفترشان تماس گرفتند که سیدی را بفرستید. سیدی را فرستادیم. دوباره تماس گرفتند و گفتند که آقای اکبر نبوی (که از سینماگران کشور است)، به عنوان مشاور من به آنجا میآید؛ هرچه ایشان گفت همان را عمل کنید.
آقای نبوی آمد و ما دوباره از نو همه برنامه را مونتاژ کردیم و نظراتشان را اعمال کردیم. برنامه را به شبکه دادیم که پخش کنند اما با تعجب دیدیم از شبکه با ما تماس گرفتند و گفتند که برنامه احمدینژاد پخش نمیشود، یک برنامه دیگر جایگزین کنید! دلیلش را پرسیدیم. گفتند که از دفتر مدیر شبکه گفتهاند که پخش نشود.
پیگیری که کردیم متوجه شدیم آقای احمدینژاد راضی نیست که برنامه پخش شود. من خیلی عصبانی شدم از این برخورد. چون دوبار برنامه مونتاژ شد و یک تیم چندین ساعت معطل کار ایشان ماند و در آخر هیچ! به موبایل آقای احمدینژاد زنگ زدم و گفتم آقای دکتر شواهد قضیه نشان میدهد که شما میخواهید کاندیدای ریاست جمهوری شوید!
او عصبانی شد و گفت که چه کسی این حرف را زده؟ گفتم احساس من میگوید که شما به همین دلایل نگذاشتید برنامه پخش شود؛ نگاههایی که مشاور شما داشتند یک نگاه ژورنالیستی، انتخاباتی و تبلیغاتی بود. پلانهای بسته شما که لباسهای خوبی تنتان نبود را اصرار داشتند که در بیاوریم و رعایت زاویه دوربین و نور و رنگ و همه نشان میداد که دید انتخاباتی در میان است.
البته شواهد دیگری هم برای این گمانهزنی من وجود داشت. مثلا همان زمان کیهان عکسهایی از ایشان چاپ میکرد که دارند با بیل زبالهها را کنار میزنند و از این ژستها.
در هر حال مشاوران ایشان تشخیص داده بودند که این برنامه در آینده به ضرر ایشان تمام میشود و نگذاشتند برنامه پخش شود. اما پیشبینی ما درست بود و ایشان بالاخره کاندیدا شد.
با این ادا اطوارها مخ خیلی ها رو زده و 8 سال بدبختی را به ارمغان آوردن!!!!