زیاد با این پرسش مواجه میشوم که چرا حوزه علمیه در تربیت فقیهان بزرگ و در عین حال روشن اندیش و آگاه به مقتضیات مدرنیته و علوم انسانی جدید ناتوان است؟
آنا، بهروز شجاعی از طلاب فعال در فضای مجازی، در صفحه فیسبوک خود با این مقدمه نوشت:
گمان میکنم پاسخ چندان پیچیده و دشوار نیست.
طلاب خوش استعداد و درس خوان، پس از طی مدتی که در حوزه مشغول تحصیل علوم دینی میشوند تقریبا به دو دسته تقسیم میشوند:
یک عده به جد خود را ملتزم میکنند که به هیچ وجه از دایره دروس حوزوی و به خصوص فقه و اصول خارج نشوند و پس از مدتی چنان در فقه سنتی و رسمی گرفتار میشوند که از تصور هر گونه فکر و اندیشهای خارج از سنت به دور میمانند. این دسته ادامه دهنده اندیشه فقهی سنتی سلف خواهند بود و به این طیف برای اصلاحات بنیادین فقهی و اصولی، هیچ امیدی نمیتوان داشت. البته این دسته در حوزه در اقلیتاند.
عده دیگر و بیشتر، از طلاب خوش استعداد و درس خوان، پس از مدتی با ورود به مراکز آموزش عالی دانشگاهی و یا ارتباط با علوم انسانی جدید، آهسته آهسته با مبانی فکری و فلسفی غرب و مدرنیته آشنا میشوند و از طرفی علوم حوزوی را ناکافی و احیانا بیپاسخ برای سوالاتشان مییابند و از اساس فقه و اصول را میبوسند و به کناری میگذارند.
از جمع بین این دو مشخص میشود ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد.
البته تعداد بسیار محدودی هم هستند که با درک درستی از مدرنیته و علوم انسانی غربی همچنان وفادار به فقه باقی میمانند و البته در صدد اصلاح و پالایش فقه بر میآیند ولی به دلایل گوناگون در عمل راه به جایی نمیبرند. به هر حال نمیتوان به کلی از رشد و شکوفایی این طیف در حوزه ناامید بود.
پ ن: روحانیون فاضل غیر فقیه از موضوع بحث خارجند. مراد در متن بالا «فقیهان نو اندیش»اند، نه «حوزویان نو اندیش».