«نسبت به دولت احمدی‌نژاد فقط انتقاد داشتیم»! کوتاه بیاییم؛«لغو همه تحریم‌ها» درخواست بی‌نتیجه است و آیا فلسطین صهیونیست‌ها را در کنار خود می‌پذیرد؟! از جمله مطالب امروز بسته گزارش تحلیلی فارس هستند.

آقای حمیدرضا جلایی‌پور، از چهره‌های اصلاح‌طلب اخیراً درباره مصاحبه آقای عیسی سحرخیز که اظهار کرده است:«خیلی‌ از اصلاح‌طلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند» به سایت جماران گفت: حرف اصلاح‌طلبان این است که باید درس گرفت از این‌که امام در شرایط هرج و مرج به جای انقلابی‌گری قانون‌گرایی کرد!

او در ادامه با ذکر مثال‌هایی با پیش‌فرض «اگر امام بود…» تصریح می‌کند: اگر امام امروز بود زمینه‌های اصلاح را فراهم‌تر می‌کرد. اصلا من معتقدم اگر امام امروز زنده بود اصلاح‌طلب بود، همان‌طور که نزدیک‌ترین یاران و اعضای خانواده‌اش امروز از اصلاح‌ امور دفاع می‌کنند و مجیزگو نیستند.

آقای جلایی‌پور در ادامه برای ارائه مثال‌هایی پیرامون تنزّل امام راحل از انقلابی‌گری به قانون‌گرایی! می‌گوید: ایشان به محض پایان جنگ به مجلس تاکید کرد که دیگر اجازه زیرپا گذاشته شدن قانون را نخواهد داد. در شرایطی که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) می گفتند که ۵۰۰ هزار میلیشیا و هوادار دارند و تهران را زیر ضرب ناامنی و ترور گرفته بودند در آن ناامنی‌های اوایل انقلاب امام فرمان هشت ماده‌ای خود را صادر کرد با این تاکید که اجازه تعرض به حقوق مردم را نمی‌دهم.

او همچنین در بخش پایانی صحبت‌هایش تصریح می‌کند: خلاصه بگویم این‌که کسی بگوید «اصلاح‌طلبان به امام علاقه ندارند» حرف بی‌اساسی است.

*اینکه آقای جلایی‌پور تصمیم به دفاع از موضع اصلاح‌طلبان در قبال امام راحل گرفته‌اند، کار زیبا و ممدوحی است.

در عین حال اما اظهارات آقای جلایی‌پور پیرامون امام راحل حاوی اشکالات مبنایی و چند اعوجاج است که در ادامه به آنها اشاره می‌شود:

یکم: استفاده از گزاره «اگر امام زنده بود»! که چندی قبل توسط یک تشکل سیاسی نیز همایشی با همین عنوان برگزار شد و تنی چند از اصلاح‌طلبان در آن به سخنرانی پرداختند؛ مدتی است که بصورت ویژه‌ای از سوی برخی فعالان یک جریان خاص مورد اشاره قرار می‌گیرد و طی آن برخی صفات و رفتارهای خاص! به امام راحل نسبت داده می‌شود.

مقولاتی که یکی از عجیب‌ترین آنها را آقای جلایی‌پور با جمله «اصلاً من معتقدم اگر امام(ره) امروز زنده بود اصلاح‌طلب بود» بیان کرده است!

این در حالی است که راه عقلایی برای فهم نزدیکی یا دوری سلوک سیاسی امام به تفکر اصلاح‌طلبی، یافتن پاسخ این سؤال است که آیا بین مکتب امام و تفکر اصلاحات، مشترکاتی هم وجود دارد یا خیر؟!

اندکی تدقیق در مواضع امام روح‌الله پیرامون آمریکا و شیطان بزرگ بودن آن، درباره صدور انقلاب بوسیله لشکر اعتقادی نظام اسلامی به اقصی نقاط جهان، تأکیدات امام راحل بر حفظ نظام و دوری از انحراف و فتنه و همچنین حمایت از ولایت فقیه به روشنی می‌تواند پاسخ دهد که اگر امام راحل زنده بود در مقطع کنونی تفکر اصلاحات را تأیید می‌کرد یا خیر؟!

دوم: ذکر این حرف که امام در شرایط هرج و مرج به جای انقلابی‌گری، قانون‌گرایی کرد! حرفی کاملاً ناصحیح است که می‌تواند در ادامه اظهارات چندی قبل آقای سعید حجاریان مبنی بر عاقلانه‌تر شدن عملکرد ائمه پس از عاشورا بیان شده باشد.

جالب آنکه آقای حجاریان نیز در همان اظهارات کنایه‌هایی را درباره امام راحل مطرح می‌کند و اینطور بحث می‌کند که «امام(ره) تا قبل از انقلاب حرکت‌های عاشوراگونه زیاد داشت»!

باید دانست که عقلانیت و معنای عمل در تفکر شیعه نه با قانون‌گرایی اسلامی دچار تضادّ است و نه با انقلابی‌گری و عشق در استبعاد به سر می‌برد.

همه این مقولات در تفکر شیعه دارای روحی یکسان هستند و ما در عملکرد روشن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به روشنی این مسئله را نیوش کرده‌ایم که از صلح با معاویه تا جنگ با یزید، هر دو ‌مصداقی از عقل و عشق و انقلابی‌گری توأمان هستند.

و باز هم در جنگ صفین از امیرمؤمنان دیده‌ایم که اگر صبح با حکمیت مخالفت می‌ورزید و ظهر امر به قبول آن فرمود، هر دو دستور، اگرچه در ظاهر و برای آنان‌که غیر از سیاه و سفید رنگی نمی‌شناسند، متناقض می‌نمایند اما برای ولی‌شناسان و متفکرین بی‌غرض، هر دو امر امام(ع) تعیّنی از هبوط همزمان عقل و عشق و مصداقی از به‌کارگیری خرد و هوشمندی انسان کامل است.

همچنین در پاسخ به ادعای آقایان جلایی‌پور و حجاریان که مقولاتی مثل صدور فرمان هشت ماده‌ای و یا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را توسط بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، مصداقی از عدول امام از انقلابی‌گری و عملکرد عاشورایی! دانسته و عنوان کرده‌اند، باید گفت که آن یار سفر کرده، قبل از انقلاب نیز عملکردهایی همچون «امر به دادن گل به سربازان ارتش شاه» و یا «پذیرش نمایندگان حکومت با لحاظ برخی شروط» داشته‌اند.

و ایضاً همان «روح خدا در کالبد زمان» بود که پس از انقلاب عَلَم جهاد و شهادت را برداشت، شجاعانه از هزینه‌دار بودن اسلام‌خواهی سخن گفت، علیه آمریکا خطابه‌های آتشین ایراد کرد و هیچگاه از دشمنی با استکبار جهانی دست برنداشت.

و البته هم‌او بود که پس از انقلاب قطعنامه ۵۹۸ را هم پذیرفت، علی‌رغم داشتن نظر منفی نسبت به آل سعود اما در عرصه روابط دیپلماتیک معتقد به رفتار تند با آنها نبود و پیام‌هایی را برای گفت‌وگو با سران کمونیسم جهانی نیز ارسال کرد.

این رخداد‌ها از نگاه ولی‌شناسان و اهل خرد، مصداقی از پیروی از سیره معصومین(س) و عملکرد عقلایی فقهای شیعه هستند نه مصداقی از تبتّل و دگردیسی.

باید در اینجا اشاره کرد که مصداق عمل به تفکیک خطرناک «فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعینِ» آقای حجاریان! که مدعی عقلانی‌تر شدن عملکرد ائمه(س) پس از عاشورا و ایضاً عملکرد امام(ره) پس از انقلاب است و ظاهراً آقای جلایی‌پور نیز اقلّ کم درباره امام راحل آن را پذیرفته است! کسانی هستند که زمانی از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و آن‌را تسخیر کردند اما بعدها بر گفت‌وگوی بی‌قید و شرط با آمریکا و حتی بر «عذرخواهی از آمریکا» تأکید کردند.

و همین کسان هستند که در نشریات خود از این می‌نویسند که اگر شاه با معتدلینی همچون مهندس بازرگان در دهه ۵۰ تعامل کرده بود! هرگز انقلابی بوقوع نمی‌پیوست و اساساً نیازی هم به انقلاب اسلامی نبود.

و سوم: ارائه این تقسیم‌بندی در صحبت‌های آقای جلایی‌پور که افراد یا اصلاح‌طلب هستند یا مجیزگو! کاری ناصحیح و بی‌مبناست.

این مقوله جای اقتراح و تأمل بیشتری در نزد سیاسیون و مردم دارد…

***

توصیه‌هایی که تمامی ندارند…

کوتاه بیاییم؛«لغو همه تحریم‌ها» درخواست بی‌نتیجه است

شخصی به نام یوسف مولایی، طی یادداشتی با عنوان «تاکتیک ایران برای لغو تحریم‌ها» که توسط روزنامه اصلاح‌طلب آرمان منتشر گردیده با اشاره به مسئله لغو تحریم‌ها نوشته است:‌«تیم مذاکره‌کننده به سازوکارهای شورای امنیت آگاهی داشته و می‌دانند که با طرح این موضوع (لغو همه تحریم‌ها که شامل تحریم‌های شورای امنیت نیز هست!) قطعا به نتیجه‌ای دست نخواهند یافت! شاید بتوان گفت چنین اظهار نظری برآمده از یک تاکتیک سیاسی و اهرم فشاری به منظور ایجاد انعطاف بر روی برخی مواضع آمریکا است.

نویسنده می‌افزاید: می‌دانیم که برای طرح چنین موضوعی در شورای امنیت علاوه بر اعضای دائم، نظر اعضای غیردائم نیز اثرگذار است، بنابراین طرح حذف تحریم‌های ایران از شورای امنیت، بیان کننده حداکثر مطالبات ایران است. طرفین می‌دانند که هیچگاه به حداکثر مطالبات خود نمی‌رسند، بنابراین مجبور هستند که کوتاه بیایند تا خط میانی را تعریف کنند!

آقای مولایی همچنین در بخش دیگری از یادداشت خود می‌نویسد:«با توجه به فضای سیاسی و بین‌المللی ایجاد شده و منافع آمریکا، بعید به نظر می‌رسد که کنگره از حق قانونی خود برای عدم لغو تحریم‌ها بهره ببرد»

*طی هفته‌های گذشته، برخی اظهار نظرها در رسانه‌های داخلی کشور منتشر شد که به مذاکره‌کنندگان ایرانی و به نوعی به حاکمیت اصرار داشتند که ایران سر عقل بیاید! و مطالبات خود را منطقی‌تر کند!

برای مثال یادداشت‌هایی طی هفته‌های اخیر منتشر شدند با این محتوا که «۵۰ درصد تحریم‌ها هم لغو شود خوب است»! «لغو تحریم‌ها مدت زمان زیادی طول می‌کشد و یک‌شبه ممکن نیست» و «لغو همه تحریم‌ها بعید است».

در همین زمینه، مثلاً آقای علی خرّم که از وی با عنوان مشاور وزیر امور خارجه نام برده می‌شود در بخشی از یک تحلیل که نشریه اصلاح‌طلب صدا آنرا منتشر کرد، با اشاره به فرایند مذاکرات ایران و ۱+۵، از مفهومی به نام «کمی تدبیر و البته پایین آمدن از مواضع سفت و سخت از سوی طرفین»! نام برده است.

تمام این صحبت‌های اشاره شده و ایضاً تحلیل بالا؛ متأسفانه هم‌افزا با تئوری بد «توافق به هر قیمتی» ارزیابی می‌شوند و ذکر کنندگان آنها صریحاً به مقولاتی مثل حسن نیت آمریکا و ممکن بودن چیزی به نام توافق نهایی پایدار میان ایران و آمریکا معتقدند.

برای مثال، یکی از مشاوران رئیس جمهور روحانی نیز چندی قبل اعلام کرد که کشورهای غربی به دنبال کمک به ایران هستند!

از سوی دیگر باید گفت که صحبت‌های اشاره شده در ابتدای متن هم به هیچ وجه صحبت‌های درستی نیستند چه اینکه از روز اول و همانطور که محافل داخلی و خارجی تأکید دارند، طرف اصلی مذاکره با ایران خود آمریکاست و لغو همه تحریم‌ها نیز با هر اسمی که هستند به انگشت اشاره او وابسته است.

لذا این بهانه که چون تحریم‌های شورای امنیت چنین است و چنان است پس نمی‌توان انتظار لغو آنها را از سوی آمریکا داشت، بهانه درست و قابل قبولی نیست.

همچنین اشاره خوشبینانه به اینکه کنگره آمریکا در لغو تحریم‌ها دخالت نمی‌کند نیز حرف صحیحی نیست.

زیرا اولاً به گواه تاریخ، دموکرات‌های آمریکا برای تحریم ایران از جمهوریخواهان این کشور حریص‌تر بوده‌اند و ثانیاً تصوّر اینکه در حاکمیت آمریکا اختلافاتی درباره ایران وجود دارد، تصوّری غلط است.

حاکمیت آمریکا بصورتی قابل اثبات، یکدست و حافظ منافع و امنیت رژیم صهیونیستی است. و دعواهای زرگری میان کاخ سفید و کنگره یا همان نمایش مشهور «پلیس خوب و پلیس بد» نیز تماماً برای این است که خوش‌خیال‌هایی در اقصی نقاط دنیا، با سهولت بیشتری دچار فریب شوند.

***

عرب‌سرخی: نسبت به دولت احمدی‌نژاد فقط انتقاد داشتیم!

یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب اخیراً در لابه‌لای یک مصاحبه، به خبرگزاری ایلنا گفته است: ما نسبت به دولت روحانی سیاست انتقاد و اتحاد را داریم در حالیکه نسبت به دولت احمدی‌نژاد سیاست یکسر انتقادی داشتیم!

آقای فیض‌الله عرب‌سرخی همچنین می‌گوید: اعتقاد دارم که اکثریت بزرگ جامعهٔ ما اصلاح طلب هستند. آدم‌های عادی جامعهٔ ما فکر اصلاح طلبانه دارند.

*صحبت آقای عرب‌سرخی عمیقاً محل تأمل است.

اینکه یک جریان سیاسی چطور حاضر شده است از دولتی که با رأی مردم بر سر کار آمده هیچ حمایتی نداشته باشد و سراسر با رویکرد انتقادی به آن دولت نگاه کند و هیچ عملی را هم قابل حمایت نداند، رفتاری است که به نظر می‌رسد تا همیشه در پرونده فعالیت‌های سیاسی این جریان بعنوان یک سند باقی بماند.

برای فهم بهتر این معنا خوب است که در تصوّری تلخ اینطور فرض کنیم که در مقطع فعلی به ناگاه یک طیف سیاسی کشور، از هیچ اقدامی در دولت رئیس جمهور روحانی حمایت نکند، خدمات جدید درمانی و بهداشتی را با انتقادات بی‌پایه ملکوک کند. ثبات بروز کرده در اقتصاد کشور را تلاطم و رخنه به مردم معرفی کند و از کنار فضای امیدوارانه کشور با سردی بگذرد.

و شوربختانه آنکه این مثال فرضی تلخ، آنطور که آقای عرب‌سرخی اعتراف کرده است توسط یک طیف سیاسی در دوران دولت‌های نهم و دهم به عنوان یک واقعیت و حتی یک وحی مُنزل برای عده‌ای وجود داشته و آنها نه حتی سفرهای استانی دولت قبلی را مطلوب می‌دانسته‌اند، نه به مردمداری آن دولت وقعی گذاشته‌اند و نه اجرای شجاعانه طرح‌هایی مثل طرح تحوّل اقتصادی را مهم می‌دانسته‌اند.

همچنین در بحث اینکه آقای عرب‌سرخی گفته است اکثریت جامعه و حتی مردم عادی ایران تفکر اصلاح‌طلبی دارند نیز باید به این نکته توجه داشت که جمله «اکثریت جامعه اصلاح‌طلب هستند»! بویژه از سال ۸۸ به این سو توسط بسیاری از چهره‌های جریان سیاسی مذکور، بارها و بارها تکرار شده است.

این در حالی است که اصلاح‌طلبان از سال ۸۰ به این سو در هیچ انتخاباتی در کشور نتوانسته‌اند حائز اکثریت آرای مردم شوند.

***

فعالان خارجی در قدس شریف چه می‌کنند؟

آیا فلسطین صهیونیست‌ها را در کنار خود می‌پذیرد؟

این تصویر که معترضان خارجی حاضر در کرانه باختری و سربازان صهیونیست را در کنار هم نشان می‌دهد در شبکه الجزیره منتشر شده است.

در توضیح این تصویر نیز آمده است که «فعالان خارجی در اعتراض به افزایش تنش‌ها در بیت‌المقدس، پرچم فلسطین را در نزدیکی سربازان اسرائیلی در نزدیکی حزما در جنوب رام‌الله برافراشته‌اند»

چندسالی است که رسانه‌های عربی و آمریکایی مفهومی را درباره سرزمین‌های اشغالی ترویج می‌کنند مبنی بر اینکه ملت فلسطین دیگر به دنبال بیرون راندن صهیونیست‌ها نیست و فقط به دنبال یک زندگی بی‌دغدغه در کنار آنهاست.

این سیاست خبیثانه با انتشار تصاویری مربوط به تفریحات مختلف جوانان فلسطینی، نشان دادن آمد و رفت فلسطینی‌ها زیر نظر پلیس اسرائیل و همچنین با پررنگ سازی حضور نهادها و NGOهای بین‌المللی به ظاهر مروّج صلح در سرزمین‌های اشغالی؛ به دنبال القای این معناست که چالش اشغالگری و نامشروع بودن رژیم صهیونیستی محو شده و اکنون مسئله اصلی، جهانی‌سازی سرزمین‌های اشغالی و همزیستی مسلمانان و صهیونیست‌ها در کنار یکدیگر است.

سیاست رسانه‌ای مذکور همچنین با این رویکرد اخبار و تصاویر گزینشی مربوط به درگیری‌های فلسطینیان و صهیونیست‌ها را پوشش می‌دهد که القا کند هم‌اکنون اختلافات بر سر باز یا بسته بودن مسجدالاقصی است و یا بر سر اینکه مردم فلسطینی‌تبار سرزمین‌های اشغالی به حکم قضایی یک دادگاه در اسرائیل شکایت دارند!

این در حالی است که واقعیت صحنه و رخدادهای نوار غزه که تاکنون چندین مرتبه صهیونیست‌ها را شکست داده است، این حباب رسانه‌ای را بارها و بارها از بین برده و صهیونیست‌ها و رسانه‌های حامی آنها هنوز نتوانسته‌اند از اصلی‌ترین چالش موجود یعنی نامشروع بودن رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی و در اذهان مردم دنیا خلاصی پیدا کنند.

تأکید بر نشان دادن حضور نهادها و فعالان خارجی در سرزمین‌های اشغالی به منظور عادی جلوه دادن تظاهرات‌ها و مشابه‌سازی آنها با تظاهرات‌های اعتراضی در سایر کشورهای جهان است.

فارس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *