گروه زندگی: بیش از یک قرن است راههای خاکی روستای علی آباد قشلاق از توابع تبریز با پاهای این مرد آشنا است. شکرگزاری، مهربانی، سخاوت، اقتدار و خانواده دوستی ویژگی‌هایش هستند. حاج عیسی پاچیده معروف به حاج میرزا حالا تولد 113 سالگی‌اش را در کنار 8 فرزند و 29 نوه و 22 نتیجه و یک نبیره جشن می‌گیرد و راز این عمر طولانی را سبک زندگی درستی می‌داند که طی این سالها به آن توجه داشته است.

آرامش گذشته
در 30 سالگی ازدواج کردم و عشقی که از معجزه آن بسیار شنیده بودم را بعد از ازدواج درک کردم. زندگی در کنار همسرم «زینت» برایم لذتبخش بود هر کدام از فرزندانمان که به دنیا می‌آمدند حسی زیبا را به زندگی مشترک ما هدیه می‌کردند.
حاج میرزا با بیان این جملات ادامه داد: « خدا به ما 8 فرزند داد، پنج پسر و سه دختر. دور و برمان شلوغ بود اما این شلوغی هیچگاه مانع همراه و همدل بودن ما نشد. شغلم کشاورزی بود و محصولات مختلفی کشت می‌کردم که هنوز هم ادامه دارد اما دیگر توان انجام کارهای کشاورزی را ندارم و پسرهایم این حرفه را ادامه می‌دهند. در گذشته جزو ملاک‌های روستا بودیم و به لطف خدا ثروت خوبی داشتم، به همین دلیل از لحاظ مالی با مشکل رو به رو نبودم اما به هر جهت زندگی در روستا با امکانات پایین سخت است ولی دلخوشی‌ها و روزهای پر از آرامش بزرگترین نعمتی بود که تمام آن سختی‌ها را پنهان می‌کرد.  آه سردی می‌کشد و می‌گوید: «در طول این سالها لحظات غمبار زیادی را تجربه کرده ام. یکی از دخترانم و 4 نوه‌ام فوت شده‌اند علاوه بر این نزدیک به دو سال قبل فوت همسرم در سن 85 سالگی دردناک‌ترین اتفاق و خاطره زندگی‌ام را رقم زد اما هیچوقت به خاطر عمر طولانی‌ام ناشکری نکردم و همواره به فرزندان و نوه هایم گفته‌ام انسانهای مؤمن عمر طولانی دارند.»
راز عمر طولانی حاج میرزا در سبک زندگی او نهفته است. تا به حال سیگار نکشیده، کمتر برنج می‌خورد، خوردن عسل، انجیر، گردو، روغن حیوانی و کره محلی از برنامه غذایی‌اش حذف نشده و پیاده روی و نوشیدن آب فراوان را هیچگاه ترک نکرده است.  «از میان غذاها به آبگوشت علاقه زیادی دارم و از آنجا که کشاورز بودیم و محصولات مختلفی می‌کاشتیم انواع و اقسام میوه‌ها در خانه مان بود و هیچ وقت خوردن میوه را ترک نکرده ام. البته ساعت خواب و بیداری‌ام نیز از سالها قبل تغییر نکرده است. عادت کرده‌ام صبح‌ها برای نماز بیدار شوم و شب‌ها ساعت 9 تا 10 بخوابم.» با خنده گفت: «شاید یکی از خصوصیات بد من سختگیر بودنم باشد. حرف اول و آخر را می‌زنم و تا به حال اتفاق نیفتاده فرزندانم از حرفم سرپیچی کنند به همین دلیل است که همه آنها می‌دانند نباید ساعت خواب و بیداری من تغییر کند.» اطرافیان می‌گویند با وجود اینکه حاج میرزا مرد سختگیری است اما همین خصوصیت رفتاری او باعث شده به عنوان ریاست هیأت امنای روستا در کار ساخت مساجد و انجام امور خیریه موفق شوند.
حاصل 113 سال زندگی
حاجی میرزا که این روزها علائمی از بیماری آلزایمر مهمان ذهنش شده است بخوبی می‌داند چند فرزند دارد و نام هر کدام از آنها چیست اما گاهی اوقات در شمارش و نام نوه‌ها دچار اشتباه می‌شود اما خیلی سریع با دیدن نشانه‌هایی که از هر کدام آنها به ذهنش سپرده است جملاتش را اصلاح می‌کند.
«نام فرزندانم به ترتیب لاله زار، قدرت، ابوالفتح، عمران، صادق، گلی، مرتضی و جیران است. لاله زار در زمان زایمان تنها دخترش فوت شد، پسرم قدرت هم 8 فرزند داشت که پسر اولش در سن 12 سالگی، یکی از دخترانش در سن یک سالگی و دختر دیگرش در سن 6 ماهگی فوت شدند. ابوالفتح هم سه پسر و سه دختر دارد که فرزند سومش فاطمه با یکی از نتیجه هایم ازدواج کرد و مهسا حاصل زندگی آنها تنها نبیره من است اما متأسفانه پدر مهسا هم سه سال قبل در اثر سکته قلبی فوت کرد. عمران سه پسر و یک دختر دارد، صادق هم دو پسر و دو دختر داشت که یکی از دخترهایش در سن 16 سالگی از دنیا رفت. گلی 4 پسر دارد، مرتضی یک پسر و دو دختر و فرزند آخرم یعنی جیران هم یک دختر و دو پسر دارد.
حاجی میرزا 113 سال سن دارد اما حوصله‌اش پیر نشده است و برای شعر خواندن و قصه گفتن برای نوه هایش حوصله به خرج می‌دهد. از اتفاقات قدیم و داستان‌های شنیدنی برایشان تعریف می‌کند و از روزهایی که با پای پیاده و شتر راهی مکه شده بود و از سفرهای زیارتی‌اش به کربلا، سوریه، ‌نجف و خاطراتی که در طول این سفرها با همسرش داشته است برایشان می‌گوید.
«هر بار که نوه‌ها دورم جمع می‌شوند برایشان از تلاش‌های دوران جوانی و خستگی ناپذیر بودنم می‌گویم. از اینکه در جوانی حتی یکبار هم نزد دکتر نرفته بودم و حالا بعد از بیش از یک قرن زندگی بازهم از اینکه دارو بخورم و مدام ویزیت شوم بیزارم.»
درسی جاودانه
از نظر نوه‌های حاج میرزا، پدربزرگ قلب مهربانی دارد. شاید از حرف یا رفتاری ناراحت شود اما زود فراموش می‌کند و می‌بخشد.  می‌گویند: «او به هیچ عنوان اهل جر و بحث نیست البته مقتدر است که حرفش در هر حالتی به کرسی می‌نشیند و کار به بحث و درگیری نمی‌کشد.»
می گویند «مهم‌ترین اصلی که از او یاد گرفته‌ایم نماز خواندن سر وقت و همواره به یاد خدا بودن است زیرا در هر حالتی به یاد خدا است و برای سعادتمندی و سلامتی همه دعا می‌کند. »
پایبند به عشق
تفریح دوران جوانی حاج میرزا با تفریح جوان‌های امروزی متفاوت بود. او بهترین تفریح را بودن کنار اعضای خانواده و تلاش برای زندگی آسوده آنها می‌دانست. «بهترین دوستم در تمام زندگی همسرم بود و بهترین تفریح‌ها را در بودن کنار او تجربه کرده ام.  با اینکه همواره به فرزندانم می‌گویم در غم از دست دادن عزیزان گریه و زاری نکنید زیرا خداوند هدیه خودش را پس گرفته است، اما با فوت همسرم ضربه بزرگی به من وارد شد و دوست ندارم حتی برای چند روز در منزل فرزندانم بمانم زیرا احساس می‌کنم تنها خانه خودم است که عطر زینت خانم را تداعی می‌کند و دوری از این فضا برایم زجرآور است.»
خوشحال است از اینکه تا این لحظه زندگی‌اش محتاج کسی جز خداوند نبوده است و هربار که دلش می‌گیرد شروع به خواندن اشعار دلنشینی از حضرت محمد(ص) و موضوعات مذهبی و ملی می‌کند و به یاد روزهایی می‌افتد که سه ماه از سال را زندگی عشایری داشت، به دامنه‌های سهند می‌رفت و در دشت و دمن زندگی می‌کرد. گذر چون برق و باد عمرش را به نظاره می‌نشیند اما با این حال به فرتوت و ناتوان شدن در این سن و سال اعتقادی ندارد و نمی‌خواهد خود را زمینگیر کند برای همین است که اجازه نمی‌دهد کسی کارهایش را انجام دهد. این را در سالهای اخیر زمانی که همسرش در بستر بیماری بود و غذای او را آماده و از او پذیرایی می‌کرد نشان داده است.
خیالی ‌‌آسوده
در ذهن این مرد که بیش از نیم قرن با ثانیه به ثانیه دنیا خو گرفته، هیچ آرزوی برآورده نشده باقی نمانده است و به قول خودش در سایه لطف الهی و همت و کوششی که به کار گرفته به تمام آرزوها و خواسته‌های ذهنی‌اش پاسخ داده است. به رنگ‌های روشن علاقه دارد و با اینکه دیگر تنها عشق زندگی‌اش در قید حیات نیست تا به لباسهایش رسیدگی کند، اما پیراهن‌های سفید و پاکیزه به تن دارد و به سر و وضع خود اهمیت می‌دهد. زندگی می‌کند تا به اطرافیانش نشان دهد پیری یک نعمت نیست بلکه مرور لحظه‌هایی است که بسیاری از افراد فرصت تجربه آن را نداشتند.

One thought on “پایبندی به عشق در 113 سالگی”
  1. یک سوال از گروه زندگی:
    اگه حاج میرزا الان 113 سال داره و همسرش 2سال پیش در 85 سالگی فوت کرده پس الان اگه همسرش زنده بود، 87 سالش بود. اختلاف سن این زن و شوهر میشه: 26=87-113 …..
    حالا که حاج میرزا در 30 سالگی ازدواج کرده و این سن رو منهای اختلاف سن ایشون با همسرش کنیم میشه: 4=26-30 ……. یعنی همسرش موقع ازدواج 4 سالش بود! ! ! ! ! ! ! !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *