مشاور پارلمانی آیت الله هاشمی رفسنجانی می گوید اهداف پشت پرده ای در رد صلاحیت آیت الله بود که اگر محقق می شد هزینه های زیادی به نظام تحمیل می کرد. |
به گزارش هرازنیوز؛از کوچه پس کوچههای جماران که بالا بروی به معروفترین و سیاسیترین کوچه این محله میرسی. همانجا که روزگاری مامن و محفلی برای دیدار مردم با پیر و مرادشان بود و حال این روزها سیاسیونی از جنس سیدحسن خمینی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، موسوی لاری، مجید انصاری، شیخ قدرت علیخانی و در همین روزهای نه چندان دور آینده حسن روحانی را به خود می بیند.
سالگرد ثبت نام آیت الله هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و رد صلاحیت جنجالی و تاریخی وی، بهانه ای بود که ما را به این محله و منزل شیخ قدرت کشاند. عصر جمعه ای که رفیق گرمابه و گلستان آیت الله میزبان ما شد و از آن روزها برایمان گفت. از همان عصر شنبهای که به وزارت کشور رفتند و از همان خبرهای ناخوشایند رد صلاحیت.
شیخ قدرت گرچه با حال و هوای خاصی خاطرات آن روزها را برایمان بازگو کرد، اما مراقب بود که برخی ناگفته را هم نگوید، ناگفتههایی که معتقد است در آینده بازگو و آشکار خواهند شد اما شرایط آرام و فعلی کشور مناسب بیان آنها نیست. گویی همنشینی با آیت الله، شیخ را هم محافظه کار کرده است و آن علیخانی نماینده مجالس ششم و هفتم که همواره با صدایی بلند و بیترس سخن می گفت حال دیگر آرامتر و محتاط تر شده است.
وی در خلال صحبت هایش به پیش بینی هاشمی از انتخابات اشاره کرد و اینکه آیت الله قبل از ثبت نام عنوان کرده بود «می آیم ولی نمی گذارند». او معتقد است رد صلاحیت هاشمی اهداف و برنامه های پشت پرده ای داشت که او را به قهر سیاسی بکشانند اما هوشمندی هاشمی مانع ازتحقق این اهداف شد.
او همچنین از تلاش های ناطق نوری و علی لاریجانی برای برگزاری انتخابات در مسیر صحیح و سالم خود برایمان گفت و در سخنانش ضمن آنکه حضور ناطق نوری در انتخابات مجلس دهم را بعید عنوان کرد، این را هم گفت که بهترین گزینه برای مجلس آینده باز هم علی لاریجانی است. لاریجانی که اصولگراها قدرش را نمی دانند.
علیخانی اشاراتی نیز به برنامه های انتخاباتی احمدی نژادی ها در انتخابات ریاست جمهوری قبل کرد و گفت «نیکزاد به من گفت او کاندیدای دولت بوده اماوقتی هاشمی ثبت نام کرد آنها هم مشایی را وارد کردند.»
در ادامه مشروح گفتگوی نامه نیوز با نماینده سابق مجلس و مشاور پارلمانی آیت الله هاشمی رفسنجانی را بخوانید؛
****
یک سال گذشت از روزی که آقای هاشمی به وزارت کشور رفتند و برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند و شما هم همراه ایشان بودید. آن روز چه اتفاقی افتاد که آیت الله بعد از اینکه بارها عنوانکردند که نمی آیند، راه افتادند و به وزارت کشور رفتند؟ عنوان میشد که شما خیلی به ایشان اصرار کردید که ثبت نام کنند؟ حتی به آقا یاسر گفته بودید که شناسنامه را بردارد.
من روز جمعه قبل از پایان ثبت نام به منزل ایشان رفتم و برای ثبت نام شان اصرار کردم. تا آن روز گروهها، جمعیتها و افراد زیادی خدمت ایشان میرسیدند و من از نزدیک شاهد بودم که اصرار زیادی داشتند که ایشان حتما به صحنه بیایند. حتی بعضی افراد گریه میکردند…
چه کسانی بودند؟ مردم که همینطوری نزد ایشان نمی آمدند؟
دانشجویان، انجمن اسلامیها، سیاسیون، گروه ها و تشکلهای استانی و … در قالب عناوین و فعالیتهای مختلف، می آمدند. حتی افرادی بودند که به آقای هاشمی میگفتند که ما قبلا مخالف شما بودیم ولی الان به این نتیجه رسیدیم که اشتباه کردیم و کشور نیاز به شما دارد. آقای هاشمی هم همیشه میگفتند که افرادی هستند، فعلا نیازی به من نیست و …
منظورشان چه کسانی بود، مثلا آقای روحانی را می گفتند؟
اسم نمیآوردند اما میگفتند افراد مناسب، شایسته و بهتر از من هستند نیازی به من نیست.
شما به عنوان رفیق گرمابه و گلستان شان فکر می کنید منظورشان چه کسانی بود؟
من دقیق نمیدانم منظور ایشان چه کسی بود ولی آن روزها اسم آقای خاتمی و روحانی مطرح بود. البته در نهایت معلوم شد که ته دلشان با آقای روحانی است.
خاطرم هست یک روز گروهی از اصفهان نزد ایشان آمده بودند، آن روز خیلی اصرار میکردند که ایشان بیاید و ثبت نام کند. بعد که یک نفر از آنها گریه کرد، یک دفعه حاج آقا در بین صحبت گفتند که «می آیم». این را که گفتند جمعیت شروع کرد به کف زدن برای ایشان. آقای هاشمی که این واکنش را دیدند، گفتند صبر کنید، صبر کنید، بگذارید آن ور قضیه را هم بگویم. گفتند من «می آیم اما نمی گذارند».
صریحا این جمله را گفتند؟
بله صریح گفتند میآیم اما نمی گذارند، این حرف را حدودا یک هفته، 10 روز قبل از ثبت نام گفتند. این حرف واقعا عجیبی بودو این سوال را ایجاد می کرد که قصه چیست که حاج آقا می گوید میآیم ولی نمیگذرانند، چه کسی یا کسانی میخواهند مانع ایشان شوند؟
نپرسیدید که منظورشان چه کسی است؟
نه نپرسیدیم.
به آن روز قبل از انتخابات برگردیم، گفتید منزل ایشان رفتید تا آقای هاشمی را برای ثبت نام کردن تشویق کنید.
به آقای هاشمی گفتم من آمدم به شما عرض کنم که به صحنه بیایید و ثبت نام کنید، گفتند، چطور؟ من هم دلایلم را برای ایشان شمردم.
دلایلتان چه بود؟
اینکه حضور ایشان در انتخابات یک خواست عمومی و مردمی است، حتی درخواستها از مرزهای ایران عبور کرده بود، اقشار مختلف از روحانی و غیرروحانی و دانشگاهی و حتی گروههایی که به ایشان جفا کرده بودند خدمت شان میرسیدند و اذعان میکردند که اشتباه کردند و خواستار حضور حاج آقا هستند، واقعا هم به خاطر منافع کشور این درخواست را میکردند و بحث گروهی و جناحی مطرح نبود.
بعد از اینکه دلایلم را گفتم، اقای هاشمی گفتند چرا تا الان این حرفها را نمیزدید، گفتم حاج آقا من نگران بودم که مبادا مثل گذشته شود که ما اصرار کردیم که شما بیایید و بعد شما مورد آسیب و هجمه و تخریب قرار بگیرید. ایشان گفتند برخی از مراجع پیغام دادند و حتی تلفن کردند که ثبت نام کنم. حتی به ایشان گفتم اگر جسارت نیست فردا که به مجمع می آیید چون روز آخر است شناسنامه تان را جیب تان بگذارید. گفتند مثل اینکه جدی فکر کردید که می آیم، گفتم به این لحاظ که بچه ها و خانواده ناراضی هستند میترسم که اگر صبح بخواهیم برای شناسنامه به آنها مراجعه کنیم، شناسنامه را پنهان کنند. ایشان در جواب من گفتند که بعضی از بچه ها امروز موافق کردند.
کدام یک از فرزندان ایشان موافق و کدامیک مخالف بودند؟
همسر ایشان مخالف بود. حاج آقا آن روز گفتند برخی از بچهها امروز آمدند گفتند که بابا حالا که مردم میخواهند شما بیایید. همان شب به یاسر گفتم من با حاج آقا صحبت کردم و فکر می کنم ایشان راضی شدند که فردا برای ثبت نام بروند. ولی چون می ترسم شناسنامه را یادشان برود، شما احتیاطا شناسنامه را پیدا کن و فردا همراه خودت بیاور.
فردای آن روز که روز آخر ثبت نام هم بود، صبح آقایان عسگری، مطهری، عباسپور و برخی نمایندگان و چهرههای سیاسی دیگر خدمت حاج آقا آمدند و اصرار و اصرار کردند که شما بیایید. حاج اقا گفتند دیشب بعد از نماز استخاره گرفتم، خوب آمد. رفتم و به خدمت رهبری تلفن کردم که به ایشان بگویم که حالا که اصرار است بیایم. گفتند زنگ زدم ولی موفق نشدم با ایشان حرف بزنم.
این دوستانی که خدمت آقای هاشمی آمده بودند گفتند حاج آقا دوباره تماس بگیر. آقای هاشمی گفتند صبح که می آمدم تماس گرفتم، ولی گفتند ایشان جلسه مهمی با بانوان دارند، گفتند که هر زمان ایشان بیایند تماس می گیرند.
وقتی زمان طولانی شد و تماسی گرفته نشد، نزدیک ساعت 3 بود که حاج آقا دوباره تماس گرفتند. با آقای حجازی صحبت کردند. تا اینکه بالاخره نزدیک ساعت 5:15 آقای حجازی تماس گرفتند که من با رهبری حرف زدم ایشان فرمودند که این مسایل تلفنی نمی شود و نیاز به صحبت دارد. اینکه چه گفته بودند را ما خبر نداریم. بعد از آن تلفن دیگر وقت زیادی تا پایان زمان ثبت نام نمانده بود، ایشان گفتند که آماده شویم و به وزارت کشور برویم.
از همان ظهر شنبه همه منتظر بودیم که آقای هاشمی بیاید، از آن ور هم صحبت مشایی بود...
اینطور که ما شنیدیم و می گفتند آنها هم منتظرند ببیند آقای هاشمی می آید یا نه، اگر آمد، آنها هم برای ثبت نام بیایند…
تحلیل خود شما چه بود؟
تحلیل من این بود که نیک زاد می آید. خود آقای نیکزاد هم به من میگفت که من آماده شده بودم که برای ثبت نام بیایم، وقتی که آقای هاشمی آمد، مشایی آمد و به ما گفتند نیازی نیست بیاید. نیکزاد می گفت وقتی مشایی را آوردند دیدم که توجه دولت به اوست و دیگر نیامدم. یعنی نیکزاد آماده بود که ثبت نام کند و بیاید ولی وقتی دیده بود مشایی آمده متوجه شده بود که شیب حمایت احمدی نژاد به سمت او است و او هم از آمدن پشیمان شده بود.
یعنی بازی احمدی نژاد این بوده که اگر آقای هاشمی نیامد نیکزاد بیاید، اگر بیاید مشایی را وارد کند؟
این تحلیل من است. الان یک سال از آن روزها گذشته است، من به خاطر دارم که آقای نیک زاد قبل آن هم به من گفته بود که احتمالا ثبت نام کنم و کاندیدای دولت من هستم، ولی بعدا که از او پرسیدم چرا ثبت نام نکردی، گفت وقتی هاشمی آمد اینها مشایی را آوردند و از او حمایت کردند. اتفاقا پشیمان هم شده بود می گفت کاش ثبت نام کرده بودم ولی چه کنم که وقتی هاشمی آمد اینها مشایی را آوردند و نمی شد که من بیایم. تقریبا یک گلایه ای هم از احمدی نژاد هم داشت.
فکر می کنید چرا احمدی نژادیها میخواستند که حتما با شما به وزارت کشور بیایند؟
با ما نبودند.
همزمان به وزارت کشور آمدید؟
ما که رسیدیم آنها قبلش آمده بودند.
خبرها این بود که آقای احمدی نژاد در دفتر وزیر نشسته و منتظر شما است.
اینها را خبر ندارم، ما از در که وارد شدیم آنها را ندیدیم، وقتی آقای هاشمی مشغول ثبت نام شدند آن گوشه سالن عده ای جمع شده بودند و گفتند احمدینژاد و مشایی آنجا مشغول ثبت نام هستند.
بعد از ثبت نام آقای هاشمی جو کشور خیلی خوب شد، همه خوشحال بودند.
حضور ایشان یک موج شادی و خوشحالی را در کشور ایجاد کرد، خیلی ها از آمدن ایشان تشکر می کردند و خیالشان راحت بود که با این فضایی که وجود دارد ایشان حتما رییس جمهور میشود. آن اواخر گاهی خبرهایی میرسید که ممکن است مشکلاتی برای ایشان پیش بیاید. خاطرم است همان روزها یک روز به مجلس رفتم، آقای رسایی من را که دید، گفت: رییستان را رد میکنیم. من خندیدم که رسایی کجا و … چون از قبل با ایشان شوخی و مزاح داشتیم، فکر کردم این حرف هم از همین شوخیها است، نمیدانستیم پارتیشان کلفت است.
به آقای هاشمی هم همین حرف را گفتید؟
نمیدانم، خاطرم نیست. یکبار هم یکی دیگر از نمایندگان که قبلا قاضی بوده و از عقلای اصولگرای مجلس است، دوستانه به من گفت اقای علیخانی، نمیگذارند آقای هاشمی بماند، گفتم چطور، گفت ببین الان که کار اجرایی با این عظمت را که دست اقای هاشمی نمیدهند، شما که میدانید با اقای هاشمی خوب نیستند. من باز هم باورم نشد.
تا اینکه روزهای آخر خبرهای ناگوار از رد صلاحیت یا همان عدم احراز صلاحیتی که می گفتند به گوش مان می رسید. اول خواسته بودند که حاج آقا انصراف دهند، که آقایان روحانی و لاریجانی واسطه رساندن این پیام بودند. البته هر دوی اینها ضمن اینکه پیام را می رساندند ناراحت هم بودند که چرا کار باید به اینجا کشیده شود. حاج آقا اما گفتند که من کنار نمیروم اگر میخواهند رد کنند، رد کنند. که در نهایت این حادثه ناگوار که در تاریخ ایران نباید ثبت می شد، اتفاق افتاد.
آن شب به دیدن ایشان رفتید؟ با ایشان حرف زدید؟
آن شب که این موضوع قطعی شد، به شدت منقلب و ناراحت بودم که ببین کار به کجا رسیده است. بعد رفتم پیش حاج سیدحسن آقای خمینی ، خیلی متاثر بودند و آن نامه را نوشتند. صبح روز بعد، به منزل ایشان رفتم که زودتر از من آقای ناطق نوری پیش حاج آقا بودند. آقای ناطق گفتند که آمدم به ایشان بگویم که ما در همه حال در کنارتان هستیم و شما تنها نیستید.
آقای ناطق که رفتند، در حیاط با آیت الله قدم زدیم، حاج آقا گفتند آقای علیخانی شنیدم که ناراحتید، ناراحت نباش، مثل من باش، قبل و بعد ثبت نام و حتی بعد از رد صلاحیت همه چیز برای من یکسان است.
بعد از رد صلاحیت هم باز رفت و آمدها و دیدارها با اقای هاشمی ادامه یافت و افراد و گروه ها از ایشان می پرسیدند که تکلیف چیست؟ نکته مهم در این دیدارها این بود که ایشان چند بار می گفتند«نگران نباشید، درست می شود»با یک اطمینان قلبی چندبار این جمله را بیان کردند. این درست می شود و نگران نباشید را بعدها متوجه شدم که منظور ایشان چیست. خوبی آیت الله هاشمی این است که اصلا اهل کینه نیست و بسیار بردبار است.
انقلاب برایشان مهمتر است؟
بله همین است، هدف ایشان این است که انقلاب آسیب نبیند، از خودگذشتگی دارند. واقعا انقلاب را دوست دارند. در رابطه با رهبری هم همیشه همینطور هستند، همیشه مواظب هستند و دلشان نمی خواهد که خدایی ناکرده رهبری آسیب ببینند. دوست دارند ایشان همیشه عزیز بمانند. واقعا و به شکل عملی ، برای مردم و کشور عزت میخواهند.
من در دیدار ایشان از دانشگاه امیرکبیر نبودم ولی رسانه ها نوشته بودند که پیرمرد 80 ساله چطور با دانشجویان حتی آن عده از معترضین که منتظر ایشان بودند، مهربان برخورد کردند و دست تکان دادند. اصولا یکی از مشخصهها و رمزهای موفقیت آیت الله هاشمی این است که کینه به دل نمیگیرند و صبور هستند. صبوری آقای هاشمی خیلیها را غافلگیر کرده است. مخالفان را هم ناکام گذاشته است.
من معتقدم این اتفاقات واقعا لطف خداوند بود، خداوند میخواست که آقای هاشمی آن هاشمی سالها 57 و اوایل انقلاب و سال 67 و … شود.
به عقبتر برگردیم، آقای هاشمی آن مرد محبوب نظام، یار امام و رهبری، به یکباره در افکارعمومی به لحاظ محبوبیت دچار افول شدند، چه شد که آقای هاشمی که حتی یک دوره ای برخی به دنبال آن بودند که سه دوره رییس جمهور بماند و از ایشان بیشتر استفاده کنند و خیلی هم محبوب بودند به یکباره افول کردند؟ ولی الان دوباره به همان دوران محبوبیت شان برگشتند؟
تعبیر افول چندان مناسب نیست ، فضایی را درست کردند که آن فضا تاثیر خودش را گذاشت مثلا ببینید در برههای از زمان شخصی به اسم محمود احمدینژاد را تراشیدند و آن هجمه ها و تخریب ها اتفاق افتاد…
چه کسانی تراشیدند؟
خدا میداند…
شما هم می دانید…
بعضی از اصولگراها و کسانی که از بدو پیروزی انقلاب حکومت اجرایی کشور به دستشان نیفتاده بود، زمان امام که مجالی برایشان فراهم نشده بود ، بعدش هم که فرصتی برایشان پیش نیامده بود، با به به و چه چه کسی را پیدا کردند به نام احمدی نژاد و هاله نوری هم برایش دست و پا کردند. همان زمان که احمدی نژاد رییس جمهور شده بود، من نماینده مجلس هفتم بودم، وقتی قرار بود برای مراسم تحلیف و قسم خوردن به مجلس بیاید، خاطرم است که اصولگراها جایگاه فرود هلی کوپتر را تدارک دیده بودند تا احمدی نژاد آن چهار قدم را هم با هلی کوپتر بیاید.
البته فکر کنم احمدی نژاد قبول نکرده بود
دقیق خاطرم نیست اما فکرش را هم نمی کردند که آتش احمدی نژاد که دورش پایکوبی می کردند بعدا دامن خودشان را هم بگیرد. اصولگراها خیلی ذوق داشتند که قدرت را گرفتند و اصلاح طلبان را خلع سلاح کردند وبرای همیشه شکست شان دادند. ولی همین احمدی نژاد بلایی به جان خودشان شد، و تازه تنها این نبود، این همه منابع و ذخائر کشور نابود شد و سرمایه انقلاب به هدر رفت و آسیب دید. بدتر از همه اختلافات و مناقشاتی بود که بر کشور تحمیل شد.
از همه بیشتر هم همان حامیان اولش اسیب دیدند.
بله همینطور است. من که از اول احمدی نژاد را قبول نداشتم. خاطرم است وقتی بنی صدر کاندیدا شده بود یک عده از افراد که نمی خواهم نامی از آنها ببرم به من میگفتند اقای علیخانی شما هم طرفدار آقای بنی صدر باشید، من به آنها می گفتم سراغ من نیایید، من به این فرد بدبین هستم چون نتیجه خوبی از رفتار و گفتارش نمی گرفتم . همین حس را به احمدی نژاد هم داشتم. سرنوشت بنی صدر آن شد، سرنوشت احمدی نژاد هم این شد. بالاخره عمری را در فراز و نشیب های سیاست گذرانده ام و دود چراغ سیاست را خورده ام و شم سیاسی ام قضاوت می کرد.
سال 84 این تحلیل را داشتید که احمدی نژاد پیروز انتخابات شود؟
بله تقریبا این حدس را می زدم. بعد ازاینکه ایشان ماندگار شد و دور دوم رفت احساس می شد که ایشان رییس جمهوری می شود.
چرا این حدس را می زدید، احمدی نژادی که ناشناخته بود و به یکباره آمده بود چطور جلوی آقای هاشمی پیروز شد؟
آن سال همه با آقای هاشمی نبودند، کاندیداها متکثر بودند، فضای بدی هم ایجاد شده بود. ضمن این که تعدد نامزدهای اصلاح طلبان و بی تدبیری شان باعث شکست شد. اصلاح طلبان باید پای آقای هاشمی می ایستادند ولی این کار را نکردند و این آسیب ها را خوردند. اصلاح طلبان این اواخر به هوش آمدند و فهمیدند که درست عمل نکردند. همانطور که اصولگراها امروز به این نتیجه رسیدند که در انتخاب احمدی نژاد دچار خسارت شدند.
آقای هاشمی آن زمان چه می گفتند؟ به خاطر دارید؟
برای اقای هاشمی همیشه وضعیت یکسان است، چیز خاصی نمی گفتند. آقای هاشمی همیشه می گویند من به تکلیف عمل می کنم. همیشه می گویند من تا عمر دارم هرجا احساس کنم وجودم برای نظام مفید است اقدام می کنم. چه بشود چه نشود.
گفتید عامل این هجمه ها علیه آقای هاشمی احمدی نژادی ها بودند. آن زمان شما در مجلس بودید، مجلس هفتم خیلی مجلس ضعیف در مقابل دولت بود، خیلی از اصولگراها هم می گفتند که اقای حداد یکی از عوامل رشد احمدی نژاد شد، تحلیل شما چه بود؟
من تنها به نقش حدادعادل در این موضوع قائل نیستم. حدادعادل شخصیتی علمی و فرهنگی است اما اصلا تناسبی با عالم سیاست ندارد و فاقد شم سیاسی است، برخلاف ایشان علی لاریجانی سیاستمدار پخته ای است.
چرا مجلس هفتم انقدر در مقابل احمدی نژاد مماشات می کرد؟
اکثریت نمایندگان آن زمان که اصولگرا هم بودند فکر می کردند رییس جمهوری آمده که به آنها نزدیک است و خوشحال بودند. احمدی نژاد هم هر کس به او نزدیک می شد به او سمت و امکانات می داد، تحویل شان می گرفت. احمدی نژاد یک رییس جمهور استثنایی در بذل و بخشش به همفکرانش بود، در حاتم بخشی سیاسی و اقتصادی آن هم بی حساب و کتاب، بی نظیر بود. خیلی از کسانی که دست دوم و چهارم بودند و بعد از 20 سال هم استاندار و فرماندار نمی شدند توسط احمدی نژاد به راحتی سمت می گرفتند. الان هم نزدیک به 1200 نفر بخشدار از زمان احمدی نژاد باقی ماندند و متاسفانه هنوز اقدامی برای جابجایی آنها نشده است. اصلا یکی از دلایل ضعف بدنه دولت کنونی همین موضوع است که برخی از خود دولت، به دولت جفا می کنند.
خب نمی تواند که تراکتوری آنها را عوض کند؟
صحبت در مورد تراکتور و اینها نیست ، بالاخره دولتی که شعارش تدبیر و امید است و اهداف مشخصی دارد باید به دست افرادی باشد که در رفتار و کردار و فکر تناسبی با ایده های دولت داشته باشند و با نیروهایی که لایق هستند جایگزین شوند. معتقدم که همه آنهایی که بدون داشتن صلاحیت و قارچ وار رشد کردند باید مرخص شوند و افراد لایق و باکفایت جایگزین آنها شوند، فرقی هم ندارد متعلق به راست باشند یا چپ، مهم این است که طرفدار نظام و انقلاب و پشتیبان دولت باشند و توانایی خدمت داشته باشند.
در مجلس هفتم اقلیت اصلاح طلب هم ضعیف بودند، یا شما حرف میزدید یا اکبر اعلمی، در مجلس هشتم و نهم هم اقلیت اصلاح طلب خیلی ضعیف هستند؟ چرا اصلاح طلبان وقتی در اقلیت قرار می گیرند منزوی می شوند؟
در مجلس فعلی که اصلاح طلب به آن معنا نداریم، در حد 5، 6 نفر هستند. مجلس هفتم نیروی اصلاحطلب بیشتری داشتیم و خیلی فعال تر از مجلس هشتم بودند. آن زمان جلسات فراکسیون مرتب برگزار میشد، بیانیه میدادیم، حرف میزدیم ومنشا اثر بودیم … ولی مجلس هشتم و نهم را آقایان دربست در اختیار گرفتند، خیلی از آنها که حامی صددرصد دولت بودند و دامنه ارتباطشان بعدا روشن شد و آن زمان هم عملا گفتند ما :”وکیل الدوله ایم” و الان هم خودشان در مجلس به جان هم افتاده اند.
به بحث رد صلاحیت آقای هاشمی برگردیم، آقای هاشمی در خاطرات سال 64 اشاره ای دارند به موضوع رد صلاحیت آقای بازرگان و اینکه به شورای نگهبان هشدار می دهند که این رد صلاحیت می تواند برای نظام هزینه زیادی داشته باشد، این اتفاق 30 سال بعد برای خودشان رخ داد. سر این ماجرا فکر می کنید نظام هزینه داد؟
این بخش از خاطرات را نخوانده ام ولی فکر می کنم رد صلاحیت آیت الله هاشمی هزینه زیادی به نظام و کشور تحمیل کرد. شاید خیلی از مخالفان ایشان خوشحال شدند و تصور میکردند که پیروز شدند ولی توجه ندارند که این رد صلاحیت خیلی برای نظام هزینه بر بود.
قصه این رد صلاحیت چه بود؟ واقعا پای افرادی مثل مصلحی در میان بود یا ...
نمی دانم..
میدانید ولی نمی خواهید بگویید
نمی خواهم بگویم. ولی اهداف دیگری پشت این رد صلاحیت بود ولی هوشیاری و بیداری آقای هاشمی بود که اجازه نداد نقشه ها محقق شود.
یعنی می خواستند آقای هاشمی قهر کنند و ..
بله. فکر می کردند اقای هاشمی قهر می کنند. از قبل برنامه داشتند. آقای هاشمی خیلی خوب عمل کردند و مخالفین ناکام ماندند.
آقای مصلحی مدتی پیش مصاحبه کردند و گفته بودند که من نقشی نداشتم
بالاخره یک زمانی این مسائل روشن خواهد شد…
شما اشاره ای داشتید به حرف رسایی، خاطرم هست آقای بنایی نماینده مجلس هم مصاحبه ای داشتند و در آن اشاره کرده بودند به اینکه جبهه پایداری شورای نگهبان را تحت فشار گذاشته است
من صحبت های ایشان را نشنیدم و جایی نخواندم.
آقای علیخانی! بنا ندارید اطلاعات جدیدی بدهید
نه(خنده). همین اندازه کافی است، زمان می برد که مسائل مشخص شود. ولی افرادی در پشت صحنه بودند که اهداف نادرستی هم داشتند ولی خداوند کمک کرد که آن اتفاقات رخ ندهد. اگر آن اتفاقاتی که آنها برایش برنامه داشتند رخ داده بود مطمئن باشید نظام هزینه بیشتری می داد.
نقش پایداری ها را در این قضایا چطور می بینید؟ به نظر می رسد اینها هم بازیچه شده اند
پایداری ها یک جمعی اند که کنار هم قرار گرفتند و تقریبا همه آنها با احمدی نژاد بودند و برای خودشان تفکری دارند که البته خیلی خریداری ندارد.
اما بعضا الان مخالف او شدند
در مجموع عمر سیاسی و موقعیت اجتماعی پایداری ها تمام شده است. من حتی خبر دارم بعضی از اینها مجلس هم نمی خواستند بیایند. مثل آقای حسینیان که دور نهم اصلا نمی خواست کاندیدا شود، حتی به مسافرت رفته بود ولی بالاخره اصرار می کنند و به او فشار می آوردند و وادارش میکنند که ثبتنام کند. در واقع میخواستند نیروهای سابقه دار و نسبتا قوی را همراه خودشان به مجلس ببرند. من دور اول هم که با آقای حسینیان در مجلس بودم می گفت من بی خود به مجلس آمدم من به درد مجلس نمی خورم و مشغولیات زیادی دارم از قبیل نوشتن تاریخ و غیره.
لذا من معتقدم که در دور بعد برخی از اینها نمی آیند ولی برخی دیگر هم در تهران زمینه رای آوردن ندارند برای همین به شهرستان ها می روند و در آنجا پراکنده می شوند. بالاخره هر کس که فریاد می زند طرفدارانی هم دارد اما آن طرفدارانی که بتواند رای آور باشد دیگر محدود شده است و امکان ندارد.
حاج آقا برای انتخابات مجلس با اقای ناطق نوری رایزنی می کنید؟
ناطق نمی آید.
قطعا نمی آیمد؟
بله قطعا نمی آید. ناطق نوری می گوید من درهیچ انتخاباتی شرکت نمی کنم
دلیل این پافشاری شان بر نیامدن در چیست؟
ایشان می گوید ما همینطوری هم هرکاری برای انقلاب از دستمان بربیاید انجام می دهیم.
یعنی قرار است پشت صحنه باشند؟
نه پشت صحنه و روی صحنه ندارد. البته هیچ چیزی غیر ممکن نیست. اگر زمانی کسی آقای ناطق را تکلیف کند کسی که قبولش دارد ممکن است که بیاید که آن را هم بعید می دانم.
آقای ناطق نوری صبح روز انتخابات گفت این انتخابات یک مرحله ای است، گویا خیلی هم رایزنی کرده بودند که انتخابات بی حلشیه برگزار شود و …
آقای علی لاریجانی و آقای ناطق نوری کمک زیادی کردند.
برای برگزاری انتخابات؟
نه، برای اینکه بالاخره انتخابات در مسیر درستی قرار بگیرد. چون آرا در وزارت کشور گاهی بالا پایین می شد، 48 درصد، 49 درصد، 53 درصد و … من در جریان ریز قضایا بودم، بحث تفسیر قانون مطرح شده بود که دقیقا ماده آن را به خاطر ندارم ولی من یک کپی از آن را به مجمع تشخیص آوردم و به آقای ناطق نوری دادم، آقای ناطق هم با شورای نگهبان تماس گرفتند. اقای لاریجانی هم غروب روز رای گیری به شورای نگهبان رفتند، شب هم به وزارت کشور رفتند که حواس شان به انتخابات باشد و مراقب باشید که چه می گذرد. در این راستا و برای اطمینان از جریان صحیح انتخابات حتی آقای لاریجانی 2 نصف شب زنگ زد به آقای نجار وزیر کشور و از خواب بیدارش کرد.
چرا؟
بعضی از سایت ها مطالب نگران کننده ای را منتشر کرده بودند و اقای نجار بیدار شده بود که آنها را تکذیب کرده بود. خلاصه داستان زیاد بود.صبح دوباره آقای لاریجانی و ناطق پیگیر قضایا بودند و …
پس آقای لاریجانی و ناطق نوری تو وزارت کشور نشسته بودند؟
نه در وزارت کشور ننشسته بودند اما قضیه را دنبال می کردند.
یعنی یک ترس تخلف در انتخابات داشتند
تخلف که نه، مواظب بودند که … ببینید، من اقای لاریجانی را یکی از عقلای جریان اصولگرا می دانم ولی اصولگراها خودشان قدر ایشان را نمی دانند. پراکنده شدند و همانطور که ناطق را از دست دادند ممکن است یک روز لاریجانی را هم از دست بدهند. من معتقدم که این 8 سال برای اصولگرایان کافی بود، یک رییس جمهور درست کردند که این همه بلا سر کشور آورد.
البته چهار سال دوم رییس جمهور اصولگراها هم نبود.
بالاخره اصولگراها باز هم به او رای دادند.
یک تحلیل این است که چون احمدی نژاد به اصولگراها باج نمی داد از او جدا شدند؟
نه این سالهای آخر بود. آقای احمدی نژاد مغرور بود و در مورد مسائل مشورت نمی کرد. طرف مشورتش هم میگویند مشایی بوده، لذا این بی اعتنایی او، اصولگراها را اذیت و عصبانی میکرد.
در مجلس هفتم ارتباطی با آقای احمدی نژاد داشتید، حرفی به ایشان زده بودید؟
دور اول سفرش به قزوین که من نرفتم. دور دوم اصرار کردند ما هم مشکلات استانی داشتیم برای همین به جلسه هیات دولت رفتیم کلی هم در جلسه حرف زدم و به برخی بی تدبیرها اعتراض کردم. البته من با برخی وزرای آقای احمدی نژاد کار می کردم و قبول شان هم داشتم.
مثلا چه کسانی؟
مثل آقای نیکزاد. خیلی کاری و متعهد بود. پیگیر مسائل بود. آقای حسینی وزیر اقتصاد بد نبود، آقای خلیلیان وزیر جهاد هم پیگیر کارها بودند. در کل برخی از وزرا با ما همکاری می کردند و انصافا در جهت خدمت به مردم کمک می کردند.
برای مجلس که گفتید آقای ناطق نوری نمی آید، فکر می کنید چه کسی رییس مجلس بعد است؟
ظاهرا رییس مجلس دهم آقای لاریجانی است.
خبر دارید که آمدن اقای عارف از طرف اصلاح طلبان قطعی شده است یا …
نمی دانم ولی ظاهرا تمایل دارد که حضور پیدا کند.
برای مجلس بعد می آیید
هنوز تصمیم نگرفتم ولی اگر مجلس باشم به لاریجانی رای می دهم. به نظر من صلاح اصلاح طلبان هم در این است که اگر آدم هایی به مجلس فرستادند با توجه به شرایط کشور و فضای سیاسی کشور باید به لاریجانی رای دهند و او رییس شود.
.
به نظر می رسد خیلی به اقای عارف تمایل ندارید؟
کاری به شخص ندارم. من مصلحت کشور و نظام را می بینم. به عقیده من اقای لاریجانی خوب عمل کردند، در جاهایی که ضرورت داشته موضع گیری خوب و به موقع داشته اند، در حال حاضر هم حامی دولت است. اولین کسی که درباره سی دی “من روحانی هستم” موضع گرفت، ایشان بود، در تصویب قوانین به دولت کمک می کند. در ماجرای رای به وزرایی مثل آقای زنگنه، ظریف و آخوندی و… موضع حمایتی داشتند. انصافا انسان معقول، معتدل، فاضل و مسلط بر حوزه های سیاسی هستند. مورد اعتماد رهبری هم هستند. تحلیل من است که الان همه گروه ها عاقل شده اند، مثل گذشته نیست و همه دوست دارند که کشور آرام باشد و آرامش داشته باشد. من کسی را نمی بینم که دنبال دعوا باشند. الان بهترین شرایط را در کشور داریم.
ولی یک عده هم دلواپسند
دلواپسان که دلواپس خودشان هستند. دلواپس اینکه مردم دیگر سراغ آنها نمی روند و به مجلس نمی آیند. چهرههای شاخص هم در پاسخ به این دلواپسها گفتند که ملت دلواپس نیستند، وقتی رهبری تا آخرین لحظه می فرمایند مذاکرات ادامه داشته باشد، حقوق مردم مورد توجه باشد که تضییع نشود یعنی ایشان مراقب همه چیز هستند، بهترین حمایت را از دولت رهبری انقلاب داشتند. من معتقدم که دولت در مذاکرات موفق می شود و این موفقیت مرهون اذنی است که رهبری داده اند.
آقای هاشمی برای خبرگان می آیند؟ احتمال رییس شدن ایشان هم است؟
اطلاعی ندارم. هیچ بحثی هم نشده.
حضور سیدحسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان شایعه است
آقاسیدحسن خمینی چطور؟
هیچ بحثی در این زمینه نشده است. ونوعا اینگونه مسایل شایعه است.
یک بحثی بود که اقای روحانی و هاشمی که هستند، آقای سیدحسن خمینی هم باشند...
هیچ چیزی نشنیدم. عرض کردم اینها همه شایعه است.
پیش بینی تان چیست؟
پیش بینی ندارم.
آقای علیخانی! به نظر می رسد که اصلاح طلبان این دوره هم با شورای نگهبان و موضوع رد صلاحیت ها دست و پنجه نرم کنند. آقای موسوی لاری عنوان کرده بودند احتمال رد صلاحیت ها زیاد است
علم غیب که نداریم. انشاالله کسی بی جهت رد صلاحیت نمی شود.
آقای روحانی درباره رفع حصر قولهایی داده بودند فکر می کنید سرانجام قول های رییس جمهور چه می شود؟
در اختیار آقای روحانی نیست. در حوزه اختیارات شورای عالی امنیت ملی و قوه قضاییه است. اما من به آینده خوشبین هستم و روند کشور به سمت و سویی است که من خوش بین هستم.
آینده سیدمحمدخاتمی را چطور می بینید فکر می کنید به سیاست برگردند؟
نمی دانم. با خداست و تصمیم خود ایشان.
الان که خیلی زیر سایه آقای هاشمی هستند
همه باید زیر سایه خدا باشیم و ایشان هم فرد مستقل و بزرگی است. اقای خاتمی شخصیت و عنصر سیاسی است. دو دوره رییس جمهور این مملکت بوده است. اینها کسانی هستند که باید در خدمت نظام باشند و در بسیج کردن نیروها در جهت نظام و انقلاب کمک کنند.