به گزارش خبرنگار مهر، در سال ۱۳۴۷ دادگستری تهران تصمیم گرفت برای نخستین بار در کشور زمینی به مساحت ۴۰ هزار مترمربع در شمال غربی تهران را برای نگهداری، تهذیب و تربیت اطفال مجرم اختصاص دهد ولى پس از ساخت این کانون و ورود اطفال بزهکار آرام آرام ماهیت اصلى خود را از دست داد و حتى هدف اصلى آن (اصلاح کودک، ایجاد ارتباط بین قاضى دادگاه و کودک بزهکار براى اتخاذ تصمیمات جدید) هم عقیم ماند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجدد کانون اصلاح و تربیت تهران در چارچوب اهداف و سیاستهای تربیتی و اصلاحی خود گام برداشت ولی بازهم مشکلات مانع از پیشرفت کانون شد. زیرا گذشت زمان و ایجاد وقفه باعث از دست دادن مسئولان مجرب و تعلیم دیده شد و از طرفى دیگر، سازماندهى درست و اصولى نیز وجود نداشت.
کانون اصلاح و تربیت در سال ۱۳۹۰ با کانون اصلاح و تربیت در سال ۵۷ تفاوتهای زیادی کرده است. رنگ آمیزی زیبا، درختان سر به فلک کشیده، وسایل ورزشی، استخر شنا، سالن ورزشی فوتسال و بسکتبال، کارگاههای فنی و حرفه ای، سالن سینما و تاتر و بخشهای دیگری که همچنان در حال ساخت است.
وقتی که پا به مجموعه کانون اصلاح و تربیت تهران می گذارید گویی وارد باغ بزرگ و زیبایی شده اید و دوست دارید برای مدت زیادی در این باغ پرسه بزنید و از صدای خوش پرندگان لذت ببرید ولی ساکنان این باغ چنین تصوری را ندارند زیرا این باغ زیبا زندان بزرگی است که آنان را در دل خود جای داده است.
دوربینهای مداربسته تمامی فضاهای کانون اصلاح و تربیت را در محاصره خود قرار داده و حرکات زندانیان تحت کنترل است و نگهبانان با لباسهای طوسی رنگ در برجکهای دیدبانی و پشت بامها با اسلحه اوضاع را تحت نظر دارند.
در این باغ بزرگ کودکان بزهکار و مجرم به اصطلاح، اصلاح و تربیت می شوند. از کودک ۹ ساله گرفته تا جوان ۱۸ ساله پایین شهری و بالاشهری، تهرانی و شهرستانی و حتی کودکان افغانی همه در کنار هم اصلاح می شوند از قاتل گرفته تا سارق چند عدد سیم کارت تلفن همراه اعتباری تا افغانی که ورود غیرقانونی به کشور داشته است.
صبح زود ورزش صبحگاهی، صبحانه، کلاسهای آموزشی و کارگاههای فنی و حرفه ای این برنامه روزانه مجرمان کوچک است. در نگاه اول همیه چیز روبراست و کار به درستی انجام می شود. فضای مناسب، آموزش عالی، مدرسه، غذای خوب، خوابگاههای تمیز، تختهای دو طبقه، کارگاههای فنی و حرفه ای و… ولی زیر پوسته کانون اصلاح و تربیت پایتخت حقیقت دیگری نهفته است.
“علی” در انتظار قصاص
“علی” ۱۶ ساله متهم به قتل، ۱۵ ماه است که در انتظار حکم دادگاه است. در نگاه اول باورتان نمی شود که این جوان رعنا و خوش تیپ مرتکب قتل شده است. علی به خبرنگار مهر می گوید: حکم اعدام برای من بهتر از بلاتکلیفی است. خانواده خوبی دارم ولی نتوانستم در یک نزاع و درگیری خشونتم را کنترل کنم.
“شاهین” غوطه ور در آسیبهای اجتماعی
“شاهین” ۱۱ ساله متهم به زورگیری، وقتی از او پرسیدم چرا روی دست و بازوانت رد چاقو است می گوید: در گروهی که کار می کردم این نشانه قدرت و شخصیت بود. نمی دانم پدرم کیست ولی می دانم از کودکی بدبخت بودم. مادرم هر وقت به ملاقاتم می آید می گوید بیچاره بدبخت حقت بود اینجا جای تو است. پرسیدم آیا برنامه های کانون تو را تغییر داده نگاهی به مسئول کانون می کند و می گوید: بله من متنبه شدم… تغییر کردم… و مسئولان راضی و خشنود آسایشگاه را ترک می کنند.
زندگی منصور با کابوس اعدام
“منصور” ۱۷ساله متهم به تجاوز به عنف، این کودک دو سال قبل وقتی از سر کار به خانه می رفته است شاهد تجاوز گروهی به یک دختر ۲۱ ساله می شود و با وسوسه دوستانش به جمع متجاوزان می پیوندند. دختر که پرونده تجاوز دارد پس از دو سال شکایت می کند و این جوان و دوستانش بازداشت می شوند.
وقتی از او پرسیدم چرا تجاوز کردید گفت: نتوانستم خودم را مهار کنم و الان پشیمانم.
منصور نمی دانست عاقبت پرونده اش چه می شود و دائم سئوال می کرد آیا من اعدام می شوم!
سارق کوچک در میان بزهکاران بزرگ
“مجید” ۱۲ ساله متهم به سرقت ۵ سیم کارت اعتباری تلفن همراه و ۵۰ هزار تومان پول نقد.
شاکی پرونده ادعا کرده این کودک ۱۵ میلیون تومان از مغازه اش سرقت کرده است! و امروز مجید در بلاتکلیفی به سر می برد. از مجید پرسیدم چرا دزدی کردی و او گفت: یاد گرفتم برای غلبه بر گرسنگی حقم را بگیرم. مجید با اینکه خانواده دارد ولی …
به گفته مسئولان اکثر کودکان بزهکار در کانون اصلاح و تربیت در بدو ورود با فرهنگ اجتماعی، اعتقادی، حتی نحوه غذا خوردن و بهداشت شخصی خود آشنا نیستند و کانون در ابتدا الفبای زندگی شهروندی را آموزش می دهد. آموزشی که وظیفه جامعه و مسئولان جامعه است.
هر چند که به قول بسیاری از اهالی کانون اصلاح و تربیت تهران اینجا شباهتی به زندان نداشته و مانند هتل است ولی در حقیقت اینجا مرکز آسیب دیدگان اجتماعی است. گردهمایی بزرگ کودکان بد سرپرست، بی سرپرست، سارق، معتاد، قاچاقچی، قاتل و حتی متجاوزان به عنف و اینها هم در کنار هم زندگی می کنند و از تجربیات یکدیگر بهره مند می شوند.
گزافه نیست که زندان در هر ابعاد و شکلی دانشکده جرم آموزی است و هنوز راهکاری برای جلوگیری از این تعامل و ارتباط مخرب تعریف و اجرایی نشده است.
در گفتگوها شاهد بودیم تمامی این مجرمان با مهارت کنترل خشم و احساسات درونی خود آشنا نبودند و همین عدم کنترل موجب رخداد جرم شده است که این خلاء را می توان در نحوه آموزش در خانواده، جامعه و مدرسه جستجو کرد. همچنین بیکاری، تورم، مشکلات اقتصادی و معیشتی، خانواده، الگوهای غلط و خود شخص هم از مهمترین دلایل تولید جرم به شمار می روند که در این میان سهم شخص ۳۰ درصد و سهم جامعه ۷۰ درصد است.
حال با این تعاریف جامعه شناختی، کارشناسان معتقدند که پیشگیری از وقوع جرم تنها راه جلوگیری از افزایش جرم و تعداد زندانیان در جامعه است و این پیشگیری تنها با نقشه راهبردی و تعامل و همکاری دستگاههای متولی محقق می شود. در غیر این صورت کودکان مجرم امروز خانواده های مجرم فردا را تشکیل می دهند و خانواده مهمترین نهاد تشکیل جامعه است.
به گفته معاونت پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه وضعیت جرم در کشور از حد مجاز خارج شده و آرام آرام به وضعیت بحرانی وارد می شود. هر چند که این هشدار به تنهایی نمی تواند انقلابی در کاهش وقوع جرم و اجرای طرح تحول اجتماعی ایجاد کند ولی می تواند این شک را بر طرف کند که جامعه امروزی پذیرای بزهکاران و مجرمان اصلاح شده کانونهای اصلاح و تربیت نیستند.
منبع: جهان نیوز