همچون تبليغات تجاري و سياسي، پوشش نيز اينجا بسيار متفاوت است. زناني که حجاب ندارند به کنار؛ اما آن‌هايي که پوشيده‌اند خود دو دسته هستند: عده‌اي که پوشش کامل داشته و چادر يا مدل‌هاي مختلفي از روسري مانتو را بر تن دارند؛ و دسته‌ي دوم که حجاب را تنها به معناي عيان نبودن موي سر پنداشته و درحالي‌که هيچ تاري از مويشان معلوم نيست البسه‌اي بدن نما و بعضاً زننده بر تن دارند!

 

مطلب پیش رو، دومین بخش از کتاب “ملیتا، سفرنامه‌ مصور لبنان” است که به قلم “احمد قدیری” نگاشته شده است. در شرایط حساس امروز منطقه و در شرایطی که حوادث و تحولات اخیر دولتی و انفجارهای تقریباً روزمره لبنان در صدر اخبار جهان است، شناخت دقیق این کشور کوچک مدیترانه‌ای اهمیت مضاعفی یافته که متن حاضر را خواندنی‌تر می‌کند.

مشرق چهار فصل اول از مجموعاً پنج فصل کتاب را به مرور در شش بخش منتشر می‌کند…

 

دوشنبه- 15شهريور- 26 رمضان

 

---------------------------------------------------------------------------2

 

يادمان شهداي جنبش اَمل – مزار شهداي حزب الله در سمت چپ ساختمان قرار دارد

بعد از نثار حلقه‌ي گل بر قبر حاج رضوان و زيارت مزار شهدا که جنب آن نيز يادمان شهداي جنبش اَمل[1]  قرار دارد به بازديد از مناطق در حال بازسازي ضاحيه‌ي جنوبي مي‌رويم. منطقه‌اي که در جنگ تموز[2]  تخريب شده و به دستور سيد حسن نصر الله با سرعتي دو چندان تحت عنوان پروژه‌ي «وعد» توسط شرکت پيمانکاري با همين نام در حال ساخت است[3] . خانه‌ها را هشت طبقه و بسيار زيبا و تميز، با نمايي کرم رنگ ساخته‌اند.

---------------------------------------------------------------------------2

 

ضاحيه، قبل از بازسازي

 


[1]. امام موسي صدر در سال 1972 تشكيلاتي به نام «حركه للمحرومين» را به وجود آورد و در سال 1975 به همراه دکتر مصطفي چمران شاخه نظامي آن را با عنوان «افواج المقاومه اللبنانيه»، با نام اختصاري «اَمل» تأسيس كرد. امل اکنون حزبي سياسي به دبير کلي نبيه بري و متحد حزب الله است.

 

[2]. معرب جولاي (ژوئيه) ماه هفتم ميلادي است که جنگ 33 روزه در دوازدهم آن آغاز شد.

[3]. پس از جنگ 33 روزه، حزب الله اين شرکت ساختماني را براي ساخت 6 هزار واحد مسکوني در ضاحيه تأسيس کرد و «وعد» هم اين پروژه را به صورت پيمانکاري به شرکت‌هاي بزرگ تخصصي واگذار نمود.


---------------------------------------------------------------------------2

 

ضاحيه، حين بازسازی

خيابان و پياده‌روها تماماً خاک است و فعلاً فقط انبوه ساختمان‌ها ساخته شده. به گفته‌ي مهندس حاضر تقريباً هجده هزار نفر در اين ناحيه جاي خواهند گرفت[1].  کمي جلوتر مي‌رويم و همچنان‌که محمد توضيحات مهندس پروژه را ترجمه مي‌کند، به پنجاه متري منزل سيد حسن نصر الله مي‌رسيم. چند نيروي حزب الله بي‌سيم به دست محوطه را زير نظر دارند. بيش از آن به خانه‌اي که معلوم نيست سيد حسن در آن اقامت داشته باشد يا نه نمي‌توانيم نزديک شويم و عکس‌برداري هم ممنوع است.
تا اذان ظهر چيزي نمانده؛ رهسپار مسجد القائم، مقر شيعيان ضاحيه که برايشان در حکم مصلاي تهران است، مي‌شويم.


 

[1]. سيد حسن نصر الله در سخنراني زنده‌ي تلويزيوني در 22 اردبيهشت 1391 تحت عناون جشن «الوعد الاجمل»، پايان اين پروژه‌ي عظيم را اعلام کرد.


 

---------------------------------------------------------------------------2
▲▼نماي بيروني و دروني مسجد القائم

---------------------------------------------------------------------------2

امام جماعت مسجد حجت الاسلام شيخ اکرم برکات است. روحاني تنومندي که معاونت فرهنگي حزب ‌الله را برعهده دارد. بعد از نماز به سراغش مي‌رويم. حسابي تحويلمان مي‌گيرد. دقيقه‌اي در ارتباط با پيمان مقاومت با ايران مي‌گويد. در خداحافظي به زبان خودش مي‌گويم: «سلام ما را به سيد يماني برسان». با لبخند پاسخ مي‌دهد: «سيد حسن ادعاي چنين عنواني را ندارد».

---------------------------------------------------------------------------2

 

شيخ اکرم برکات در حال صحبت بين دو نماز – آوردن دوربين ممنوع بود!

بعد از مسجد القائم که پايگاه اصلي شيعيان بيروت و در حقيقت قلب ضاحيه است؛ براي صرف ناهار در رستوران new land توقف مي‌کنيم. ظرف ده دقيقه و در چند نوبت، چندين سري بشقاب‌هاي متنوع غذا را مي‌آورند. بچه‌ها انواع غذاها را مزه مي‌کنند و از دوستاني که آشناترند اسم و رسم آن را مي‌پرسند. آن‌هايي هم که دوربين دارند اين بار شکل و شمايل غذاها را سوژه‌ي عکاسي خود کرده‌‌اند.

---------------------------------------------------------------------------2

 

متأسفانه فرهنگ تحريم نوشابه‌هاي صهيونيستي در لبنان جا نيفتاده و پپسي تنها نوشابه‌ي موجود در بازار است

 

با خستگي‌اي که همه‌گير است خودمان را به برنامه‌ي بعدي مي‌رسانيم؛ بازديد از مرکز مديريت مدارس المهدي، مدرسه‌اي با سيزده شعبه‌ در لبنان و يک شعبه در قم که هدفش -همان‌طور که از نامش «المؤسسه الاسلاميه للتربيه والتعليم» پيداست- تربيت و پرورش نسل جديد شيعيان در مقاطع دبستان، راهنمائي و دبيرستان است.

مدير مرکز، حجت الاسلام شيخ مصطفي قصير است که به دليل شباهت اسمي با شهيد احمد قصير[1]  تا مدت‌ها گمان داشتم برادر اوست.


[1]. شهيد عبد المنعم قصير، برادر شيخ مصطفي قصير است. احمد قصير در 20 آبان 1361 طي يک عمليات شهادت طلبانه، با اتومبيلي که در آن صدها کيلوگرم مواد منفجره کار گذاشته شد بود، مقر فرماندهي نظامي ارتش اسرائيل را در شهر صور به با خاک يکسان کرد و طي اين عمليات، 141 افسر و سرباز اسرائيلي را به هلاکت رساند. لازم به ذکر است بسياري به اشتباه وي را اولين عامل استشهادي حزب الله مي‌دانند و اين در حالي است که اولين عامل استشهادي، جواني با نام مستعار «ابو مريم» است که در پي به شهادت رسيدن سيد محمد باقر صدر به دست عوامل رژيم بعث، ساختمان سفارت عراق در بيروت را در 24 آذر 1360 با خودوروي حامل مواد منفجره منهدم کرد.


---------------------------------------------------------------------------2

---------------------------------------------------------------------------2

 

مرکز مديريت مدارس المهدي

---------------------------------------------------------------------------2

شهيد احمد قصير

در سالني به مساحت تقريبي دويست متر که دور تا دور آن ميز چيده شده ابتدا با تک‌تک‌مان مصافحه مي‌کند و بعد با زبان روزه و به فارسيِ نه چندان روان در کمتر از يک ساعت، مطالبي را پيرامون حوزه‌ي کاري خود از جمله آغاز به کار اولين مدرسه در سال 1372 بيان نموده، به اين کلام سيد حسن اشاره مي‌کند که گفته بود: «اگر زمان به عقب بر گردد مسلماً تنها در مدرسه‌ي المهدي درس خواهم خواند».

---------------------------------------------------------------------------2

 

شيخ مصطفي قصير در حال شرح فعاليت‌هاي مرکز

برنامه‌ي بعدي بازديد از ستاد مقابله با جنگ نرم يعني شبکه معروف و محبوب المنار و ديدار با عبد الله قصير[1] ، مدير شبکه و برادر مصطفي قصير است. پس از تحويل دوربين و موبايل تنها يک دوربين که متعلق به عکاس گروه است اجازه‌ي ورود مي‌يابد. در اتاق جلسات دور ميز کنفرانس مي‌نشينيم و به توضيحات قصير گوش مي‌دهيم. از فعاليت‌هاي المنار در دو بخش داخلي (نمايش فيلم و خبر) و خارجي (اخبار) مي‌گويد و نقش و نفوذ آن در جهان اسلام و دغدغه‌ي شبکه در دفاع از جمهوري اسلامي ايران. اين‌که پس از انهدام ساختمان قبلي المنار در جنگ 2006، تنها با دو دقيقه وقفه، برنامه‌هاي شبکه از سر گرفته و موجب تعجب و خشم صهيونيست‌ها مي‌شود.


[1]. از سمت‌هاي پيشين او مي‌توان به رياست هيأت اجرايي حزب و نمايندگي پارلمان اشاره کرد. 



---------------------------------------------------------------------------2

ساختمان شبکه‌ي المنار

 

---------------------------------------------------------------------------2

 

عبدالله قصير

در پايانِ نيم ساعت صحبتِ عبد الله قصير، همچون ديدارمان با برادرش، مصطفي‌، ابتدا پرسش و پاسخ است و بعد هم عکس دسته‌جمعي.

در راه هتل تصاوير جالب و بديعي را به حافظه‌ي داخلي (ذهن) و جانبي (دوربين) خود مي‌سپارم: صندوق‌هاي صدقاتي که عين صندوق‌ صدقات خودمان است[1]   ، تبليغات بر جاي مانده از روز قدس، بنا‌هاي اهدايي ايران به مقاومت لبنان، تصاويري از امام و آقا در مکان‌هاي مختلف، در جايي در ابتداي يک بلوار، ماکتي از موشک زلزال[2] ، بعضاً پرچم‌هاي ايران و از همه بيشتر، تبليغات فراوانِ برجاي مانده‌ي جنبش اَمل در سالگرد ربوده شدن امام موسي صدر[3] ، که عکس‌هاي او و نبيه بري[4] ، رئيس مجلس لبنان[5]  و دبير کل اَمل، پاي ثابت آن است.

[1]. كميته امداد لبنان (جمعيه الإمداد الخيريه الإسلاميه في لبنان) از جمله زير مجموعه‌هاي حزب الله است که با رهنمود حضرت امام(ره) در سال 1365 فعاليت‌هاى خود را در بيروت آغاز کرد و به تدريج فعاليت‌هاي خود را در ساير استانهاى لبنان گسترش داد.

 

[2]. اين موشک از مشتقات موشک‌هاي روسي FROG-7است و بردي بيش از 115 کيلومتر دارد که برخي از منابع برد آن را تا 220 کيلومتر نيز اعلام کرده‌اند.

 

[3]. سيد موسي صدر متولد 1307 در شهر قم، اولين روحاني درس خوانده در دانشگاه تهران و مرجع ديني و سياسي شيعيان لبنان بود که پس از هجرت از ايران به لبنان در سال 1338، رهبري فکري و سياسي شيعيان اين کشور را عهده‌ دار و تقويت و ارتقاي هويت و منزلت تشيع را با اقداماتي چون تأسيس مجلس اعلاي شيعيان موجب شد. وي در پي دعوت قذافي راهي ليبي شد و توسط وي در شهريور 57 ربوده و ناپديد گرديد.

 

[4]. نبيه بري، سياستمدار شيعه‌ي لبناني، متولد 8 بهمن 1316 در کشور آفريقايي سيرالئون و فارغ التحصيل حقوق (کارشناسي دانشگاه ملي لبنان و کارشناسي ارشد دانشگاه سوربن فرانسه) مي‌باشد. وي علاوه بر عهده داري رياست امل از 1357 و رياست مجلس لبنان از 1371، دوره‌هاي متعددي از وزارت‌هاي متفاوتي را نيز در فاصله‌ي سال‌هاي 63 تا 71 در کارنامه دارد.

 

[5].مطابقپيمانطائفکهدرسال1368مياننمايندگانمجلسلبناندرشهرطائفعربستانامضاشدوبهجنگ15سالهدرلبنانپايانداد،مي‌بايستدراينکشوررئيسجمهورمسيحيماروني،رئيسمجلسشيعه،نخستوزيرسني،قائممقامنخستوزيرمسيحيارتدکسونائبرئيسمجلسمسيحيکليسايکاتوليکرومباشد.


---------------------------------------------------------------------------2

---------------------------------------------------------------------------2

 

تبليغات مربوط به روز قدس با شعار «الحريه وعد السماء»، «آزادي، وعده‌ي آسمان است»

---------------------------------------------------------------------------2

بيمارستان تخصصي قلب رسول اعظم(ص)، اهدايي جمهوري اسلامي ايران به مقاومت لبنان

---------------------------------------------------------------------------2

---------------------------------------------------------------------------2

عکس فرماندهان شهيد حزب الله: شيخ راغب حرب[1] ، سيد عباس موسوي و عماد مغنيه


[1]. شهيد راغب حرب از رهبران مقاومت اسلامي در جنوب لبنان بود که به تأسي از امام خميني(ره) مساجد را پايگاه‌هاي بيداري و مقاومت قرار داد و بدين ترتيب اولين قيام مردمي را در شهرک جبشيت در جنوب لبنان عليه اشغالگران و مزدوران آنها سازماندهي کرد. صهيونيست‌ها وي را شب 27 بهمن 1362، پس از خروج از مراسم دعاي کميل به شهادت رساندند.


---------------------------------------------------------------------------2

---------------------------------------------------------------------------2

موشک آماده‌ي شليک زلزال در يک رزمايش داخلي

---------------------------------------------------------------------------2

بيشترين تبليغات متعلق به جنبش اَمل بود

همچون تبليغات تجاري و سياسي، پوشش نيز اينجا بسيار متفاوت است. زناني که حجاب ندارند به کنار؛ اما آن‌هايي که پوشيده‌اند خود دو دسته هستند: عده‌اي که پوشش کامل داشته و چادر يا مدل‌هاي مختلفي از روسري مانتو را بر تن دارند؛ و دسته‌ي دوم که حجاب را تنها به معناي عيان نبودن موي سر پنداشته و درحالي‌که هيچ تاري از مويشان معلوم نيست البسه‌اي بدن نما و بعضاً زننده بر تن دارند!

---------------------------------------------------------------------------2
---------------------------------------------------------------------------2

 

---------------------------------------------------------------------------2

 

---------------------------------------------------------------------------2

به هتل مي‌رويم براي اندکي استراحت. نماز مغرب را همان‌جا مي‌خوانيم. تازه متوجه مي‌شوم که هتل الساحه [1]  متعلق به مجموعه‌ي آيت الله فضل الله [2]  است و حضور ما در چنين هتل گران‌قيمتي صرفاً با پيوند‌هاي ايدئولوژيک ممکن است و از نظر اقتصادي با بهاي پرداختي ما متناسب و توجيه پذير نيست.


[1]. هتل الساحه يکي از زير مجموعه‏هاي مؤسسه المبرات، وابسته به مرحوم محمد حسين فضل الله است که بخشي از درآمدهاي آن صرف امور خيريه از جمله سرپرستي ايتام مي‏شود.

 

[2]. آيت الله سيد محمد حسين فضل الله، متولد نجف، مرجع تقليد شيعيان لبنان بود که در 13 تير 1389 در سن 75 سالگي به علت خون ريزي شديد داخلي در بيمارستاني در بيروت دار فاني را وداع گفت. اگرچه از وي به عنوان پدر معنوي حزب الله ياد مي‌شود، اما فتاواي او در حرام و خودکشي دانستن عمليات‌هاي استشهادي، از مسائل چالشي ميان او با حزب الله و خلاف نظر صريح امام(ره) و مقام معظم رهبري بود.


 

---------------------------------------------------------------------------2
ورودي هتل – با اينکه چهلم علامه فضل الله گذشته است، اما همچنان عکس‌هاي او در سطح شهر رؤيت مي‌شود

نيم ساعت بعد از اذان و در تاريکي شب در رستوراني ديگر به نام الصفير شام را تناول کرده، به جايي مي‌رويم که عنوانش «ديدار با دانشجويان لبناني» ذکر مي‌شود. وارد ساختماني در خيابان سيد هادي نصر الله شده و با آسانسور، چندنفر- چندنفر به طبقه‌ي پنجم و آخر آن رفته، بر نمازخانه‌ي ده در پنج متر وارد مي‌شويم و بعد از سلام و احوال‌ با دانشجويان حاضر، دور تا دور محوطه مي‌نشينيم.

---------------------------------------------------------------------------2
---------------------------------------------------------------------------2

 

محمد در حين ترجمه‌ صحبت‌ها
بعد از استقرار دوستان، با ذکر صلواتي نظم و سکوت برقرار شده جلسه رسميت مي‌يابد. ابتدا يکي از دانشجويان لبناني با ترجمه‌ي محمد يک ربعي از روحي که روح ‌الله به شيعيان دميد و نقشي که ايران به عنوان محور مقاومت بازي مي‌کند سخن مي‌گويد. نگراني از بابت حوادث ايران، خصوصاً وقايع پس از انتخابات 88 نيز محور ديگري از سخنان اوست. آن قدر با خضوع و خشوع از ايران و مقتدايش سخن مي‌گويد که همه‌ي ما را تحت تأثير قرار مي‌دهد. سخنش که تمام مي‌شود نوبت به ما مي‌رسد. بلند مي‌شوم، به سمت ميکروفون رفته و کنار وي مي‌نشينم. سخني از دل بر مي‌آيد و ظاهراً هم بر دل مي‌نشيند. گوينده چنين مي‌گويد که: «امروز براي ما سيم خاردار و رود و کوه، مرز نيست. آنچه ما به عنوان مرز مي‌شناسيم خط فکري و ايدئولوژيک است» و براي گفته‌ي خود شاهد مثال مي‌آورد که: «وقتي در پايتخت فرهنگي يکي از کشور‌هاي آمريکاي لاتين بوديم تا در نمايشگاه کتابِ آن‌جا شرکت نماييم؛ هنگام حضور در غرفه‌ي ايران، يک جوان شيعه شده‌ي اهل آن کشور، با ديدن نام ايران نزد ما آمد و بعد از ابراز محبت و علاقه، در اداره‌ي امور به کمک‌مان شتافت. در همان روز و بعد از آشنايي با آن جوان وقتي براي بازديد از ساير غرفه‌ها در سالن ناشران خارجي گشت مي‌زدم. به غرفه‌ي رژيم صهيونيستي رسيدم و بعد از عصبانيت ناشي از رؤيت عکس‌هايي از قبه الصخره [1]  که به عنوان «نماد اسرائيل» به ديواره‌ي غرفه وصل بود، با کلامي تمسخرآميز از غرفه‌دار پرسيدم: «شما اهل کجاي فلسطين هستيد؟» اين پرسش و فتح باب سخن، سبب شد تا زن غرفه دار مليتم را جويا شود و متعاقب آن پاسخ دهد که: «من هم ايراني‌ام»!

سخن که بدين‌جا رسيد گوينده چنين گفت که: «در يک روز و يک ساعت، با دو فرد مواجه شدم: يک غير ايراني شيعه و يک ايراني صهيونيست؛ باور کنيد من يک تار موي آن جوان شيعه را با آن مثلاً ايراني عوض نمي‌کنم؛ شما که جاي خود داريد».


[1]. مسجدي هشت ضلعي با گنبدي طلايي، ساخته شده به دستور عبد الملک بن مروان در فاصله‌ي سال‌هاي 64 تا 70 شمسي، بر فراز صخره‌ي محل عروج پيامبر گرامي اسلام(ص).

 


پس از اتمام جمله، ابتدا دوستان همسفر تکبير سر مي‌دهند و با ترجمه‌ي محمد برادران لبناني در پي‌اش صلوات مي‌فرستند. سخن را در همين جا ختم مي‌کنم و به جاي خود باز مي‌گردم. بلافاصله يکي دو نفر از جوانان لبناني کنارم مي‌آيند و ابراز محبت مي‌کنند. نفر سوم هم از راه مي‌رسد و نظم و سکوت جلسه آرام‌آرام از ميان رفته، اندکي بعد به دليل صحبت‌هاي گوناگونِ افراد حاضر با يکديگر ختم جلسه اعلام مي‌شود.

---------------------------------------------------------------------------2

 

فرد ايستاده: علي الحاج حسن، يکي از هماهنگ کنندگان ديدارها

وقت رفتن است و با دوستان مي‌بايست براي برنامه‌ي بعدي (گردش در مناطق ديدني شهر) آماده شويم که چند نفر از آن دانشجويان لبناني مي‌گويند: «اگر مي‌تواني بمان و نگران بازگشتت هم به هتل نباش». دعوت آنان را اجابت کرده و مي‌مانم. در گفتگو با عده‌اي از آن بيست دانشجو، گاهي پرسش‌کننده‌ام و گاهي پرسش‌شونده. کاشف به عمل مي‌آيد که اينجا ساختمان سازمان دانشجويي حزب الله است و آن جوانان نوراني همگي از اعضاي حزب‌ الله و مشغول در بخش‌هاي مختلف آن؛ عده‌اي در ايران آموزش ديده‌اند و برخي ديگر هم براي گذراندن دوره به‌زودي عازم‌اند. کمتر از ساعتي در جوارشان هستم و نگران از خداحافظي. ترس آن دارم که با توجه به قريب بودن حمله‌ي اسرائيل به لبنان، شهداي نبرد آتي باشند. با آن جماعت عکسي يادگاري مي‌گيريم و پس از خداحافظي‌اي که به‌سان وداع است، از اکثريت جدا شده با حدود پنج نفر ديگر که من و دو نفر از هم سفرانم را با ماشين‌هايشان به هتل مي‌رسانند؛ آنجا خداحافظي مي‌کنم. حدود ساعت يازده به هتل مي‌رسيم و دو ساعت بعد مي‌خوابم. خوابي که مرحمي بر بي‌خوابي چهل ساعته و چون آب بر آتش است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *