در روزهای اخیر جمله ی “تمام دنیا یک طرف و ایران هم یک طرف” را زیاد در رسانه ها دیده ام. جمله ای که البته عمدتا از زبان برخی فرماندهان نظامی و برخی از سیاسیون با سابقه نظامی زده می شود که آن هم احتمالا از زمان جنگ تحمیلی به خاطره در ذهن و زبانشان باقی مانده است.
البته در جنگ هشت ساله ایران و عراق این مسئله یک واقعیت بود که عراق از سوی بسیاری از کشورها حمایت سیاسی و لجستیکی می شد و ایران تقریبا تنها بود و طبعا به تناسب شرایط آن روز، طرح این مسائل هم توجیه پذیر بود.
امروز اما ایران عزیز ما در وضعیت جنگ نظامی نیست و در سیاست و اقتصاد هم بیش از هر زمان دیگری به آرامش نیاز داریم و این جمله هر چند که در مورد موضوع یا محدوده ی جغرافیایی خاصی مطرح شده باشد، حامل پیام سیاسی به دنیا خواهد بود.
از منظر روابط دیپلماتیک اصرار بر این حرف نه تنها ما را به سمت آرامش نمی برد، بلکه استراتژی مناسبی برای پیروزی در عرصه دیپلماسی هم نخواهد بود. واقعیت این است که با اندکی درک سیاسی این نکته بر ما روشن می شود که اساسا منافع کشورهای اروپایی و آمریکا همواره در یک جهت نیست و این واقعیت بنیادین ناقض اصلی ترکیب دو کلمه ای “دنیای غرب” نیز محسوب می شود.
ما وقتی می گوییم “دنیای غرب”، در واقع تلاش می کنیم که همه ی اروپا و آمریکا را با یکدیگر متحد کنیم و این هدف نه تنها سودی برای ما ندارد، بلکه نتیجه اش می شود توافق همه جانبه ی این کشورها بر سر تحریم چند جانبه علیه ایران.
جالب است به این نکته توجه کنیم که تحریم های اروپا علیه ایران، بر خلاف تحریم های آمریکا، قانون مصوب آن کشورها نیست و آنها در نتیجه ی فشار ایالات متحده و استراتژی اشتباه ما در کنار آمریکا قرار گرفته اند.
خوب است نظامیان شجاع ما نگاهشان در زمان انتخاب سیبل و هدف به اشاره های سیاسیون و دیپلمات های کارکشته ی دستگاه سیاست خارجی نیز باشد. وقتی رئیس جمهور به همراه وزیر امور خارجه و وزیر نفت در داووس سوئیس پشت درهای بسته با مدیران ارشد غول های نفتی اروپا مذاکره کرد، در واقع با آگاهی از تضاد منافع میان اروپا و آمریکا، بر نقطه ی ضعف اساسی آنها دست گذاشت و پس از آن هم مطابق پیش بینی ها، آمریکایی های برآشفته باز هم حرف “گزینه های روی میز” را پیش کشیدند.
و در آن هنگام همان هایی که مانیفست “تمام دنیا یک طرف و ایران یک طرف” را دنبال می کردند، بدون اندکی تامل درباره ی چرایی حرف های آمریکایی ها، این بار شعار “ما مشتاق گزینه های روی میز هستیم” سر دادند.
من اما به صراحت اعلام می کنم که ما مشتاق گزینه های روی میز نیستیم. شاید بگویید که اصلا من کی هستم که مشتاق باشم یا نباشم.
من در سالی به دنیا آمده ام که کشور عزیزم گرفتار جنگ خانمان سوز بود و توصیف صف های طولانی شیر خشک و کلاس های 50 نفره و نیمکت های 4 نفره و پدران و برادران به خون غلطیده، چیزی نیست جز تکرار مکررات و مزه مزه کردن آزار دهنده ی تلخی های آن روزها.
امروز اما من آرامش می خواهم، کار می خواهم، زندگی می خواهم و خانواده می خواهم. ما که از کودکی و نوجوانیمان چیزی نفهمیدیم! آقایان! بگذارید سنگ بنای جوانی کردن و زندگی کردن بچه هایمان را درست و به موقع بگذاریم.
اجازه دهید دیپلمات های ما کارشان را بکنند تا درهای این کشور به روی دنیا باز شود و نفتی که در اثر ناتوانی و کم کاری خودمان در اعماق خشکی و دریای این کشورِ ثروتمند محبوس مانده است، آزاد شود. خوب است بدانید که در حال حاضر نرخ برداشت نفت در ایران در بهترین حالت 30 درصد است و افزایش یک درصدی نرخ برداشت، یعنی 500 میلیارد دلار درآمد بیشتر برای ایران.بگذارید گازی که در هشت سال گذشته اجازه ی تاراجش را به قطر داده ایم، از دل زمین بیرون بیاوریم و چرخ های توسعه ی ایران عزیز را با آن بچرخانیم.
گزینه های روی میز، ما جوان هایی هستیم که با پول پدرهای بازنشسته ی خود در دانشگاه های آزاد و دولتی این کشور لیسانس و فوق لیسانس و دکتری گرفته ایم و حالا می خواهیم زندگی و کشورمان را بسازیم.
و پشت این میز چیزی به نام “دنیای غرب” نمی بینیم. چیزی که ما می بینیم، نمایندگان برخی کشورها هستند با فرمول منافع متغیر و غیر قطعی. پس اگر هم خواستید تیری بیندازید، نگاهتان به اشاره های دیپلمات ها باشد.
احسنت بر شما امیدوارم کاسههای داغتر از آش مدعی ذوب در ولایت که ذرهای عمل به ولایتمداری ندارند مگر در جهت منافعشان این سخنان برآمده از دل، و حرف خیل عظیم جوانان این مملکت را بشنوند
این هم
در ادامه سناریوی دشمن سازی است