در مجله عبري ليدي گلوبز به چاپ رسيد و در روزنامه ايندپندنت نيز منعكس شد. چكيدهاي از مطلب روزنامه «ايندپندنت» را در ادامه خواهيد خواند:
سالها بود كه چهره دختران خوش سيماي فيلمهاي «جيمز باند» تصور ذهني بسياري از ما درباره جاسوسان زن بود، تا ماجراي دستگيري و اخراج پر سروصداي «آنا چپمن»، مأمور مخفي روسها در ايالات متحده، رسانهاي شد و در نهايت هم با دريافت نشان از دستان ديميتري مدوديف، رئيس جمهوري وقت روسيه، و روي آوردن خانم چپمن به دنياي رسانهها و گويندگي و مانكني ختم به خير شد.
اما به راستي يك مأمور مخفي زن در سازمانهاي پر از رمز و راز اطلاعاتي چگونه زندگياي دارد؟ «اِلا»، يكي از اين مأموران است كه در سازمان موساد خدمت مي كند. او 38 ساله و مانند بسياري از زنان همسن و سالش متأهل و داراي فرزند نيز هست.
اين جاسوس زن مي گويد، «صبح خيلي زود كه از خواب بلند مي شوم، خانه امن و راحتم، شوهر و سه فرزندم كه آنجا در تختهايشان خوابيده اند را در حالي كه اشك در چشمانم حلقه زده و بغض گلويم را گرفته، ترك مي كنم.»
درباره «اِلا» همين بس كه نام خانوادگيش جزو اطلاعات طبقه بندي شده رژیم صهیونیستی است و به احتمال قوي نام واقعيش هم «اِلا» نيست.«اِلا» مأمور موساد است، سازماني كه نامش براي بسياري يادآور ترس و عمليات پيچيده اطلاعاتي بين المللي است.
در اين گزارش به مجموعه عمليات اطلاعاتي منجر به دقايقي پيش از نيمه شب پنجم سپتامبر سال 2007 اشاره شده، زماني كه تعداد هشت فروند جنگنده «اف 15» و «اف 16» نيروي هوايي رژيم صهيونيستي در تاريكي شب و بر فراز رادارهاي از كار افتاده سوريه، 17 تُن ماده منفجره را بر روي پايگاه هسته اي«الكيبار» در اين كشور خالي كردند.
اما پيش از اينها، نقش جاسوسان زن سازمان موساد در سال 1986 در عملياتي ديگر نيز آشكار شده بود، زماني كه «سيندي»، دختري كه بعدها ارتباطش با موساد آشكار شد، «موردچاي وانونو» كارمند سابق ناراضي تأسيسات هستهاي رژیم صهیونیستی را فريب داده، از لندن به ايتاليا كشاند و با خوراندن دارو خوابآور، وي را به اسرائيل بازگرداند، جايي كه «موردچاي وانونو» به جرم افشاي اطلاعات سري هستهاي كشور 18 سالي را پشت ميلههاي زندان سپري كرد.
زنان عضو سازمان موساد در گفتوگوهاي خود تصريح كردهاند كه گاه به گاه فكر ميكنند كه «زندگيشان يك فيلم سينمايي پرحادثه است.»
«يائل»، از مأموران افسانه اي موساد به مجله «ليدي گلوبز» ميگويد، «شانس يك مأمور مرد براي نفوذ به منطقه اي ممنوعه به مراتب كمتر از مأمور زنيست كه لبخندي به لب داشته باشد.»